English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
standard time وقت بین المللی
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time زمان استانده
standard time زمان رسمی
Other Matches
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard نمونه قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard قانونی
standard همسان
standard همگون یکنواخت یکجور
standard یکسان معیار
standard A استانداردA
standard نورم مقیاس
standard قسمت ساکن دستگاه
standard استانده
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard متعارف
standard معیار
standard استاندارد همگون
standard الگو
standard قالب
standard مقرر قانونی
standard نمونه قبول شده معین
standard متعارفی
standard نشان پرچم
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard استاندارد
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard کالای جانشین رزمی
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard مرسوم
standard سنجه
standard متداول
standard طبیعی یا معمولی
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard همشکل
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard معمولی
standard candle شمع استاندارد
standard brick اجر معمولی
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard of living معیار زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standard bar میله معمولی
standard error خطای معیار
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
secondary standard استاندارد ثانویه
standard cell پیل استاندارد
standard deviation انحراف معیار
standard costs هزینههای نرمال
standard costs هزینههای استاندارد
standard conditions شرایط متعارفی
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition شرایط استاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard error خطای استاندارد
inductance standard متعارف اندوکتانس
standard stimulus محرک معیار
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
standard specification مقررات استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
portable standard چراغ مطالعه
portable standard چراغ ایستا
standard solution محلول استاندارد
wage standard دستمزد استانده
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
standard section پروفیل استاندارد
primary standard استاندارد اولیه
standard rate نرخ استاندارد
standard subroutine زیرروال متعارف
paper standard پول رایج مملکت
standard trench سنگر معمولی
inductance standard اندوکتانس
living standard سطح زندگی
magnetic standard اهنربای استاندارد
gold standard نظام پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard پایه طلا
gold standard واحد طلا
frequency standard استاندارد فرکانس
floor standard چراغ پایه دار
floor standard لامپ پایه دار
escort of the standard گارد پرچم
escort of the standard گارد محافظ پرچم
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
standard price قیمت پایه
standard price قیمت استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard interface رابط استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
resistance standard مقاومت استاندارد
standard resistor مقاومت استاندارد
standard gauge اندازه معمولی
standard function تابع استاندارد
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
american standard Interchange forInformation Code
standard form صورت متعارف
standard feature خصیصه متعارف
standard error خطای استانده
standard error خطای پایه
basic standard استاندارد اولیه
standard rudder 51 درجه سکان
standard language زبان متعارف
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard lens نفراستاندارد
calibration standard استانداردتنظیم
calibration standard اندازه کالیبراسیون
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard motor موتوراستاندارد
standard motor موتور معمولی
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard method روش استانده
standard measure اندازه استاندارد
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load بار تنظیم شده
standard error خطای معدل
double standard نظام دو معیاری
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
standard bearer پرچم دار
silver standard استاندارد نقره
standard score نمره معیار
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard error of mean خطای معیار میانگین
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
standard class درجه استاندارد
standard atmosphere اتمسفر
standard bearer علمدار
standard bearer پیشوا
standard of living سطح زندگی
standard bearers علمدار
standard bar میله استاندارد
standard bearers پیشوا
standard bearers پرچم دار
silver standard واحد پول نقره
minimum standard of living حداقل سطح زندگی
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
standard error of measurement خطای معیار اندازه گیری
standard error of estimate خطای معیار براورد
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
standard oil company شرکت نفت استاندارد
standard oxidation potential پتانسیل اکسایش استاندارد
current standard cost هزینه استاندارد و مورد قبول
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
standard product cost ارزش تولید استاندارد
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
standard rain gage باران سنج معمولی
data encyption standard استاندارد حفافت داده
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
standard lamp [British] آباژور زمینی
standard temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
basic standard cost قیمت پایه
standard oil company استاندارد اویل کمپانی
standard poker hands استانداردبرهایدستی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
double standard planer دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
standard lamp [British] چراغ پایه دار
basic standard cost قیمت استاندارد
standard error of difference خطای معیار تفاوت
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international gold standard پایه طلای بین المللی
standard atmospheric pressure فشاراستاندارد جو
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
gold exchange standard پایه ارز طلا
standard conversion factor ضریب تبدیل استاندارد
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
Industry Standard Architecture استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
standard atmospheric pressure فشار متعارفی جو
gold bullion standard پایه شمش طلا
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
standard free energy of formation انرژی ازاد تشکیل استاندارد
standard progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج معیار
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
American Standard Code for Information Interchange کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
in the time to come اینده
down time مرگ
time ساعتی
down time زمان تلف
time مرورزمان را ثبت کردن
two time دو حرکت ساده
time متقارن ساختن
down time وقفه
down time زمان تلفن شده
time زمانی موقعی
down time مدت از کار افتادگی
down time زمان بیکاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com