English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (4 milliseconds)
English Persian
standards متعارف
standards معیار
standards استاندارد همگون
standards الگو
standards قالب
standards مقرر قانونی
standards نمونه قبول شده معین
standards متعارفی
standards نشان پرچم
standards متداول
standards مرسوم
standards استاندارد
standards مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards کالای جانشین رزمی
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards استانده
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards نمونه قانونی
standards عیار قانونی استاندارد مقرر
standards قانونی
standards همسان
standards همشکل
standards همگون یکنواخت یکجور
standards یکسان معیار
standards نورم مقیاس
standards قسمت ساکن دستگاه
standards سنجه
standards معمولی
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standards خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards اولین مگا بایت حافظه در PC.
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards طبیعی یا معمولی
Other Matches
gold standards سیستم پشتوانه طلا
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
standards enforcer اجراکننده استانداردها
technical standards معیارهای فنی استانداردهای فنی
by international standards در معیارهای بین المللی
living standards استانداردزندگی
standards of living سطح زندگی
double standards معیارهای متناقض
standards of living معیار زندگی
standards of living استاندارد زندگی
international standards organization سازمان استانداردهای بین المللی
international standards organization سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
[as] compared to international standards در معیارهای بین المللی
British Standards Institute سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
american national standards institute موسسه ملی استانداردهای امریکا
american national standards institute سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
By international standards Germany maintains a leading role. در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards . یک بام ودو هوانمی شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com