Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
standing broad jump	پرش طول بدون دورخیز
Other Matches
broad jump	پرش طول
standing high jump	پرش ارتفاع بدون دورخیز
broad	قسمت پهن
broad	پهنا
broad	پهناب
broad	گشاد
broad	عریض
broad	پهن
broad	پهناور زن هرزه
broad bean	باقلا
broad irrigation	کوداب دادن
broad interpretation	تفسیر موسع
broad head	نوک پیکان با 2 یا 3 تیغه
broad gauge	ریل راه اهن خیلی دور از هم
broad brimmed	دارای لبه پهن
broad reach	حصولپهناور
broad band	پهن باند
broad a wake	کاملا بیدار
broad band	باند پهن
broad jumper	پرش کننده طول
broad spectrum	طیف گسترده
In broad daylight.	درروز روشن
the broad of the hand	کف دست
broad tuning	میزانسازی زمخت
broad shoulders	نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
broad shoulders	شانههای پهن
broad shouldered	شانه پهن
broad minded	روشن فکر
broad leaved	غیر سوزنی
broad leafed	پهن برگ
broad leafed	غیر سوزنی
broad minded	دارای فکر وسیع
broad leaved	پهن برگ
broad-leaved garlic	سیرخرس
broad ligament of uterus	عضلهعریضرحم
to broad cast information	خبری که درهمه جا منتشرشود
broad-leaved endive	ملچفرنگی
broad base tower	دکل فشار قوی
broad day light	روز روشن
broad arrow engine	موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
broad beam headlamp	نور افکن با تشعشع عرضی
broad-leaved garlic	پیاز خرسی
broad-leaved garlic	والک کوهی
broad welt side pocket	جیبپهنپهلو
standing	روش جاری
I am standing by you . I am right behind you .	هوایت را دارم
standing	اعتبار
standing	راکد
standing	ثابت همیشگی
standing	دائمی
standing	مقام
standing	دوام شهرت
standing	ایستاده
standing	مدت
standing	اعیان
standing	اعیانی
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
standing	ارتش ثابت
standing	موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
standing	معتبر
standing	سرپا وضع
free-standing	خودایستا
longest-standing	از دیرگاه
standing surety for each other	تضامن
long-standing	از دیرگاه
standing wave	موج ایستاده
standing wave	موج ساکن
standing switch	رودست با مایه ارنج
standing wave	موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
of long standing	بادوام
free-standing	مجزا
standing ovation	ایستادنبهنشانهاحترام
free-standing	مستقل
free-standing	آزاد
long-standing	دیرین
long-standing	از مدتها پیش
of good standing	معتبر
of long standing	طولانی
free-standing	غیرمتصل
standing start	استارت ایستاده
standing rules	مقر رات
standing rules	مقر ره
longest-standing	از مدتها پیش
longest-standing	دیرین
longer-standing	از دیرگاه
longer-standing	از مدتها پیش
standing army	ارتش دائمی
standing army	ارتش منظم
standing army	ارتش کادر ثابت
standing committee	کمیته دائمی
standing light	چراغ ثابت
standing light	چراغ پلیسی
standing part	قسمت ثابت تاکل
standing rules	نظامات
longer-standing	دیرین
standing property	اعیانی
standing property	اعیان
standing patrol	گشتی ثابت
standing crop	محصول سرپا
standing part	قسمت ایستا
standing part	قسمت ثابت
standing derrick	دریک ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	امریه نظامی
standing rigging	بکسلهای ثابت
his standing with his colleagues	شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
standing rigging	طنابهای ثابت
standing orders	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders	اوامر ویژه
standing grain	ذرت در ساقه [گیاه شناسی]
standing order	دستور جاری
standing order	امریه نظامی
standing room	جای ایستادن
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order	اوامر ویژه
standing order	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders	دستور جاری
free standing columns	ستونهای مستقل یا مجزا
Our organization is just standing on its own feet.	تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
pressing: standing press	پایهفشار
standing signal instructions	دستورات ثابت مخابراتی
communication standing instructions	دستورات ثابت مخابراتی
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
a person of high standing	آدمی بالا مقام [پر احترام]
I was standing at the street corner .	درگوشه خیابان ایستاده بودم
point takedown with inside standing leg	زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
jump	ترقی
jump	پرش
jump	پراندن جهاندن
jump	وفق دادن
jump	جوردرامدن
jump	خیز زدن
jump	پریدن
jump	حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump	پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump	جهت
jump	تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump	جهش
jump	خیز زاویه پرش لوله توپ
jump	جهیدن
jump	پرش به هوا با هر دوپا
jump off	شروع حمله
jump off	پرش
jump off	اغاز
jump off	شروع بحمله
jump at <idiom>
jump off	اغاز حمله
jump on someone <idiom>
jump all over someone <idiom>
to jump on somebody	به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump	جهش افزایش ناگهانی
jump	جستن
to jump up at somebody	به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump on the bandwagon <idiom>	[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump through a hoop <idiom>
jump the gun <idiom>
jump bail <idiom>
jump suits	لباس خانه و استراحت
jump suits	روپوش
jump down someone's throat <idiom>
jump out of one's skin <idiom>
jump suit	روپوش
jump suit	لباس خانه و استراحت
go jump in a lake <idiom>	رفتن وآزار نرساندن به کسی
to line-jump	داخل صف زدن
jump ski	پرشاسکی
jump jet	جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads	باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
to jump at something [colloquial]	به چیزی واکنش نشان دادن
To jump . To be startled.	ازجا پریدن
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled.	از جاپریدن
To jump the queue.	خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump to conclusions <idiom>
jump-start	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
hydraulic jump	جهش هیدرولیکی
hydraulic jump	جهش هیدرولیک
hydraulic jump	پرش هیدرولیک
johnny jump up	گل بنفشه امریکایی
jump altitude	ارتفاع پرش
jump altitude	ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball	جمپبال
jump ball	توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing	ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump instruction	موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction	موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction	پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction	دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction	دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction	هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump kick	شوت درحال پرش
electron jump	پرش الکترون
jump start	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump	پرش سه گام
high jump	پرش ارتفاع

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com