Dictiornary-Farsi | standing room | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
standing room	جای ایستادن


Other Matches

I am standing by you . I am right behind you .	هوایت را دارم
standing	ثابت همیشگی
standing	دائمی
standing	سرپا وضع
standing	مقام
standing	اعتبار
standing	دوام شهرت
standing	اعیان
standing	اعیانی
standing	روش جاری
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
standing	موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
standing	معتبر
standing	راکد
standing	ایستاده
standing	مدت
standing	ارتش ثابت
long-standing	دیرین
of good standing	معتبر
standing army	ارتش منظم
standing army	ارتش کادر ثابت
standing committee	کمیته دائمی
standing crop	محصول سرپا
standing orders	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	امریه نظامی
standing orders	دستور جاری
standing order	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order	اوامر ویژه
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order	امریه نظامی
standing order	دستور جاری
standing army	ارتش دائمی
free-standing	خودایستا
long-standing	از مدتها پیش
longest-standing	دیرین
long-standing	از دیرگاه
standing ovation	ایستادنبهنشانهاحترام
longer-standing	دیرین
longer-standing	از مدتها پیش
free-standing	آزاد
free-standing	مستقل
longer-standing	از دیرگاه
longest-standing	از مدتها پیش
longest-standing	از دیرگاه
of long standing	بادوام
of long standing	طولانی
free-standing	مجزا
free-standing	غیرمتصل
standing derrick	دریک ثابت
standing rigging	بکسلهای ثابت
standing rigging	طنابهای ثابت
standing rules	نظامات
standing rules	مقر ره
standing start	استارت ایستاده
standing surety for each other	تضامن
standing rules	مقر رات
standing switch	رودست با مایه ارنج
standing wave	موج ایستاده
standing wave	موج ساکن
standing wave	موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
his standing with his colleagues	شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
standing orders	اوامر ویژه
standing grain	ذرت در ساقه [گیاه شناسی]
standing part	قسمت ایستا
standing patrol	گشتی ثابت
standing property	اعیان
standing part	قسمت ثابت
standing light	چراغ پلیسی
standing property	اعیانی
standing light	چراغ ثابت
standing part	قسمت ثابت تاکل
free standing columns	ستونهای مستقل یا مجزا
standing high jump	پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
a person of high standing	آدمی بالا مقام [پر احترام]
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
pressing: standing press	پایهفشار
I was standing at the street corner .	درگوشه خیابان ایستاده بودم
standing broad jump	پرش طول بدون دورخیز
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
standing signal instructions	دستورات ثابت مخابراتی
Our organization is just standing on its own feet.	تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
communication standing instructions	دستورات ثابت مخابراتی
point takedown with inside standing leg	زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
in the room of	درعوض
in the room of	بجای
these room let well	نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
the f. of a room	اثاثیه اطاق
take your w to another room	اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
room no	اطاق شماره 3
To do up the room.	اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
still room	شربتخانه
room	فضا
room	محل موقع
room	مجال
room	خانه
room	مسکن گزیدن منزل دادن به
room	جا
room	اطاق
in my room	در اتاقم
Get out of the room.	از اتاق بروبیرون
May I see the room?	آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
room	وسیع تر کردن
room	انبار
room	اتاق
assmbly-room	اتاق همایش
Could you reserve a room for me?	آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
waiting-room	اتاق انتظار
a single room	یک اتاق یک نفره
What is my room number?	شماره اتاق من چند است؟
Do you have a room with a better view?	آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
a double room	یک اتاق دو نفره
I'd like a room with bath.	من یک اتاق با حمام میخواهم.
a sinlge room	یک اتاق یک نفره
I'd like a double room	من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room.	من یک اتاق یک نفره میخواهم.
Room 123	اتاق 123
Mary is in the next room.	ماری در اتاق پهلویی است.
to spray a room	امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
upper room	بالاخانه اطاق فوقانی
wainscoting of a room	کار چوبی داخل اطاق
war room	اتاق جنگ
war room	اتاق عملیات
ward room	اطاق افسران در کشتی جنگی
ware room	انبار کردن مخزن
ware room	انبار گمرک
ware room	انبارکالا
ware room	بارخانه
common room	اتاق استادان
waiting room	اطاق انتظار
room thermostat	اتاقکترموستاد
keeping-room	اتاق نشیمن
tiring room	محل تعویض لباس هنرپیشه
laundry room	اتاقکلبایشویی
reception room	اتاق انتظار
reception room	اتاق پذیرایی
second focal room	دومیناتاقمرکزی
service room	اتاقسرویسدهی
reading room	قرائت خانه
reading room	خوانشگاه
reading room	اتاق قرائت
men's room	مستراح مردانه
torpedo room	اتاقکاژدر
reception room	پذیرشگاه
tea-room	کافه
first focal room	اولیناتاقمرکزی
pump room	اتاقپمپ
rehearsal room	اتاقتمریننمایش
engine room	اتاقموتور
dimmer room	تاریکخانه
crew's room	اتاقخدمه
control room	اتاقکنترل
tea-room	چایخانه
tea-room	رستوران
consulting room	اتاقمعاینه
double room	اتاقدونفره
The room is stuffy.	هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
Operation room.	اتاق عمل ( بیمارستان )
I could have sworn that there was somebody in the next room .	می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
We entered the room together .	باهم وارد اطاق شدیم
common room	تالار دانشجویان
common room	باشگاه دانشجویان
The room is stuffy .	هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
I slipped into the room .	یواشکی وارد اطاق شد
elbow room <idiom>
ladies' room	مستراح زنانه
leg room	جا برای پاها
incident room	اتاقبازجوئی
morning room	اتاقنورگیر
room service	سرویسداخلاتاق
spare room	اتاقمخصوصمیهمانان
We are cramed for room.	جایمان تنگ است
There is no room for doubt.	جای تردید نیست
sea room	شعاع عمل دریایی ازاد
Make some room here.	یک قدری اینجا جا باز کن
leg room	پا جا
make room for someone or something <idiom>	برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
they rushed out of the room	از اطاق بیرون ریختند
house room	اطاق
cycle of the room	دورقمر
cycle of the room	گردش ماه
crush room	گردش گاه بازیگرخانه
counting room	دفترخانه
coffee room	اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
coffee room	خوارک خانه
coding room	اطاق رمز
cloak room	اطاق رختکن
cleaning room	اطاق شستشو
boiler room	اطاق دیگ بخار
bed room	اطاق خواب
damp room	اطاق نمناک
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark room	اتلیه
he swung out of the room	باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
hardening room	اطاق سخت گردانی
gun room	مخزن مهمات درکشتی
gun room	اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
guard room	پاسدارخانه
green room	انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران

standing room

جای ایستادن