English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
Other Matches
saw grass ساق تیز
grass علف
grass چمن
grass ماری جوانا
grass با علف پوشاندن
grass چمن زار کردن
grass چریدن علف خوردن
grass زمین چمن
grass چمن مسیر اسبدوانی
to go to grass بچرارفتن
to go to grass زمین خوردن
grass چراندن
grass سبزه
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
viper's grass بلقک
viper's grass سفورجنه سیاه
wheat grass چمن مرغ
grass widow فاحشه
joint grass غالیون اصل
twitch grass تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
couch grass بیدگیاه
i lay on the grass روی علف دراز کشیدم
cow grass شبدرسگ
goose grass گورکک
goose grass رشدوک
goose grass علف ماست
couch grass مرغ
twitch grass کشش حرکت یا کشش ناگهانی
twitch grass منقبض شدن
grass thatch سقف گالیپوش
grass snake مارحلقه دار
grass skiing اسکی روی چمن
grass plot سبز
grass plot چمن
grass widow زنی که بچه حرامزاده دارد زن خراب
grass green رنگ سبز چمنی
twitch grass جمع شدن بهم کشیدن
twitch grass گره زدن فشردن
french grass اسپرس
twitch grass پیچاندن
twitch grass سرکوفت دادن
grass roots کف زمین
joint grass علف پنیر
joint grass علف ماست
lemon grass گور گیاه
to put to grass بچراسردادن
to put to grass چراندن
snake in the grass خطر محتمل
grass machine ماشین چمن زنی
onion grass یکجور جو وحشی
pampas grass علف پامپاس
panic grass گاورس
panic grass جاورس
snake in the grass <idiom> دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
salt grass علف شوره زار
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
grass widower مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
to send to grass زمین زدن
snake in the grass خطر نزدیک دوست دو رو
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
tussock grass علف چمن وچراگاه چمن باتلاقی
to send to grass بچرافرستادن
meadow grass علف چمنی
lemon grass گربه دشتی
grass roots اجتماع محلی منشاء
grass roots اساس
The grass is greener on the other side of the hI'll. مرغ همسایه غازه
let grass grow under one's feet <idiom> زیرپای کسی علف سبز شدن
grass is always greener on the other side <idiom>
to cut grass close علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
While the grass grows the cow starves . <proverb> تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
two star سرلشکر
co-star همبازی
two star دوستارهای
two star دریا دار
five star افسر پنج ستارهای
star باستاره زینت کردن
all star تیم تمام ستاره
star ستاره
star نشان ستاره اختر
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star کوکب
star نجم
star نوعی قایق دونفره
star انجم
all-star تیم تمام ستاره
d. star ستاره جفتی
co-star نقش مشترک داشتن
co-star همبازیگری کردن
co-star همبازیگر
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star turn موضوع مهم وقابل توجه
star voltage ولتاژ ستاره
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
star spangled ستاره نشان
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star spangled مزین به ستاره
star of bethlehem عیسی
star program برنامه کامل
star program بدون خطا اجرا شود
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star shell گلوله نورافشان
star shell گلوله منور
star washer واشر ستاره ای
star anise بادیان ختایی
shooting star شهاب ثاقب
Star Wars جنگ فضایی
star diagonal ستارهمورب
star facet (8) تراشستارهای
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star آیندهدار باآتیه
star sign علامتزودیاک
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star circuit مدار ستارهای
star chart نقشه ستارگان
star chamber جابرانه وسری
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
star catalogue فهرست ستارگان
star bit بیت ستاره
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
star handle دستگیره گردان
shooting star تیرشهاب
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star ناهید
evening star زهره
evening star برجیس
evening star مشتری
evening star عطارد
evening star ستاره شامگاهی
fixed star ستاره ثابت
fixed star ثوابت
gaint star ستاره غول
day star خورشید
day star ستاره بامداد
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
Pole Star جدی
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
blazing star ستاره دنباله دار
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
shooting star ستاره ثاقب
campaign star نشان جنگی ستاره
giant star ستاره بزرگ و درخشان
morning star ستاره بامدادی
pulsating star ستاره ضربان دار
pulsating star ستاره تپنده
radio star اختر رادیو
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star cloud ابری ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
star nebula ابری ستارهای
star finder ستاره یاب
star nebula سحابی ستارهای
star connection اتصال ستارهای
star connection اتصال ستاره
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star crossed بدشانس
star crossed دارای ستاره نحس
proto star پیش ستاره
star globe ستاره یاب کروی
interconnected star اتصال زیگزاگی
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
moring star ستاره صبح ناهید
moring star شباهنگ
moring star زهره
morning star ستاره صبح
morning star زهره
star network شبکه ستارهای
multiple star ستاره چندگانه
north star جدی
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
born under an unlucky star بد اختر
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
star delta switch کلید ستاره مثلث
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
bronze service star نشان خدمت برنزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com