Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
star program
برنامه کامل
star program
بدون خطا اجرا شود
Other Matches
five star
افسر پنج ستارهای
co-star
نقش مشترک داشتن
co-star
همبازیگری کردن
star
ستاره
star
نشان ستاره اختر
star
کوکب
co-star
همبازی
star
باستاره زینت کردن
star
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star
نوعی قایق دونفره
co-star
همبازیگر
star
انجم
all star
تیم تمام ستاره
two star
دوستارهای
all-star
تیم تمام ستاره
two star
سرلشکر
two star
دریا دار
d. star
ستاره جفتی
star
نجم
star shell
گلوله منور
star spangled
مزین به ستاره
star spangled
ستاره نشان
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star washer
واشر ستاره ای
star turn
موضوع مهم وقابل توجه
star voltage
ولتاژ ستاره
fixed star
ستاره ثابت
fixed star
ثوابت
evening star
ستاره شامگاهی
star anise
بادیان ختایی
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
dwarf star
ستاره کوتوله
star chart
نقشه ستارگان
star circuit
مدار ستارهای
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star
دوگانه
double star
دوتایی
day star
ستاره بامداد
star chamber
جابرانه وسری
evening star
ناهید
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
star bit
بیت ستاره
star catalogue
فهرست ستارگان
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
evening star
عطارد
evening star
مشتری
evening star
برجیس
evening star
زهره
the north star
ستاره قطبی یا شمالی
star shell
گلوله نورافشان
star sapphire
یاقوت کبود درخشان
morning star
ستاره صبح
moring star
زهره
moring star
شباهنگ
moring star
ستاره صبح ناهید
moring star
ستاره بامداد
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star cloud
ابری ستارهای
morning star
زهره
morning star
ستاره بامدادی
pulsating star
ستاره ضربان دار
pulsating star
ستاره تپنده
radio star
اختر رادیو
north star
جدی
north star
ستاره شمالی
north star
ستاره قطبی
neutron star
ستاره نوترونی
multiple star
ستاره چندگانه
star cloud
سحابی ستارهای
star nebula
ابری ستارهای
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
star handle
دستگیره گردان
star network
شبکه ستارهای
giant star
ستاره بزرگ و درخشان
star of bethlehem
ستاره بیت اللحم
star of bethlehem
عیسی
gaint star
ستاره غول
star finder
ستاره یاب
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star nebula
سحابی ستارهای
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
star connection
اتصال ستارهای
star connection
اتصال ستاره
interconnected star
اتصال زیگزاگی
star crossed
بدشانس
star crossed
دارای ستاره نحس
proto star
پیش ستاره
campaign star
نشان جنگی ستاره
star diagonal
ستارهمورب
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
day star
خورشید
lucky star
<idiom>
ستاره بخت واقبال
star-studded
فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
star sign
علامتزودیاک
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star
ستاره دنباله دار
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
binary star
دوتایی
rising star
آیندهدار باآتیه
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
film star
ستارهیکفیلم- سوپراستار
Star Wars
جنگ فضایی
star facet (8)
تراشستارهای
falling star
شخانه
Pole Star
ستاره قطبی
Pole Star
جدی
falling star
شهاب
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
shooting star
شهاب ثاقب
falling star
ثاقب
star globe
ستاره یاب کروی
falling star
تیرشهاب
shooting star
تیرشهاب
Pole Star
Polaris
falling star
حجر سماوی
falling star
تیر شهاب
shooting star
ستاره ثاقب
open star cluster
خوشه باز ستارهای
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
heliacal setting of a star
افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star delta switch
کلید ستاره مثلث
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
Guernsey Star-of-Bethlehem
سیر ناپل
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
born under an unlucky star
بد اختر
bronze star medal
مدال ستاره برنز
bronze service star
نشان خدمت برنزی
section of a follicle: star anise
قسمتهایمختلفبرگه
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
برنامه
program
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
program
دستور
program
برنامه ریزی کردن
program
برنامه دادن برنامه ریختن
program
برنامه نوشتن
program
برنامه دارکردن
program
برنامه تهیه کردن
program
برنامه دستور
program
نقشه
program
دستور کار
program id
شناسنامه برنامه
program
روش کار پروگرام
program
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program stack
پشته برنامه
program stop
توقف برنامه
program step
گام برنامه
program storage
انباره برنامه
proprietary program
برنامه اختصاصی
program verification
عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده
program text
متن برنامه
program package
بسته برنامه
program testing
تست برنامه
program interrupt
وقفه برنامه
program testing
ازمایش برنامه
program switch
گزینه برنامه
program structure
ساخت برنامه
program segment
قطعه برنامه
program specification
مشخصه برنامه
program music
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
program schema
الگوی برنامه
program of instruction
برنامه اموزش
program of instruction
برنامه تدریس
program of targets
برنامه هدفها
program of targets
برنامه اماجها
program run
رانش برنامه
program relocation
جابجایی برنامه
program overlay
جایگذاشت برنامه
program maintenance
نگهداشت برنامه
program priority
اولویت برنامه
program product
محصول برنامه
program product
فراورده برنامه
program module
واحد برنامه
program manager
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
program specification
خصیصه برنامه
program section
بخش تهیه برنامه ها
program library
کتابخانه برنامه
program interrupt
قطع برنامه
program language
زبان برنامه نویسی
program language
زبان برنامه
program library
کتابخانه برنامه ها
program listing
سیاهه برنامه
program listing
لیست برنامه
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
program section
بخش برنامه ها
program maintenance
نگهداری برنامه
program manager
مدیر برنامه ها
program proving
اثبات برنامه
troop program
برنامه تشکیل یکانها
stored program
برنامه انباشته
stored program
بابرنامه انباشته
utility program
برنامه سودمند
troop program
برنامه تامین عدههای نظامی
utility program
برنامه مفید
utility program
برنامه کاربردی
user program
برنامه کاربر
user program
برنامه استفاده کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com