English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
English Persian
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
Other Matches
thistle بوته خار شوک
thistle خار
thistle شوک مبارک تاتاری
thistle باد اور
blessed thistle باداور
blessed thistle شوک مبارک
five star افسر پنج ستارهای
co-star نقش مشترک داشتن
all star تیم تمام ستاره
all-star تیم تمام ستاره
co-star همبازی
co-star همبازیگر
co-star همبازیگری کردن
d. star ستاره جفتی
two star دریا دار
two star سرلشکر
two star دوستارهای
star نوعی قایق دونفره
star ستاره
star نشان ستاره اختر
star کوکب
star نجم
star باستاره زینت کردن
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star انجم
star connection اتصال ستاره
star handle دستگیره گردان
star network شبکه ستارهای
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star of bethlehem عیسی
star program برنامه کامل
radio star اختر رادیو
star program بدون خطا اجرا شود
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star shell گلوله نورافشان
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star globe ستاره یاب کروی
star finder ستاره یاب
star connection اتصال ستارهای
star crossed بدشانس
star nebula سحابی ستارهای
star nebula ابری ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
star cloud ابری ستارهای
star crossed دارای ستاره نحس
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star shell گلوله منور
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star sign علامتزودیاک
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
Star Wars جنگ فضایی
star diagonal ستارهمورب
star facet (8) تراشستارهای
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star آیندهدار باآتیه
star circuit مدار ستارهای
star chart نقشه ستارگان
star chamber جابرانه وسری
star spangled مزین به ستاره
star spangled ستاره نشان
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star turn موضوع مهم وقابل توجه
star voltage ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star anise بادیان ختایی
star bit بیت ستاره
star catalogue فهرست ستارگان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
shooting star تیرشهاب
campaign star نشان جنگی ستاره
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star ستاره بامداد
day star خورشید
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star ناهید
evening star زهره
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star ستاره دنباله دار
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
shooting star ستاره ثاقب
Pole Star جدی
shooting star شهاب ثاقب
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
binary star دوتایی
evening star برجیس
evening star مشتری
moring star شباهنگ
moring star زهره
morning star ستاره صبح
morning star زهره
morning star ستاره بامدادی
multiple star ستاره چندگانه
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
north star جدی
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره ضربان دار
pulsating star ستاره تپنده
moring star ستاره صبح ناهید
giant star ستاره بزرگ و درخشان
gaint star ستاره غول
fixed star ستاره ثابت
evening star ستاره شامگاهی
interconnected star اتصال زیگزاگی
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
evening star عطارد
fixed star ثوابت
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
open star cluster خوشه باز ستارهای
born under an unlucky star بد اختر
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
star delta switch کلید ستاره مثلث
bronze star medal مدال ستاره برنز
bronze service star نشان خدمت برنزی
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com