Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
starter gear ring
چرخ دنده استارتر
Other Matches
ring wall or ring fence
پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence
حصار گرد
non-starter
بیهوده
non-starter
کار یا فکر عبث
non-starter
کار نا انجام
non-starter
طرحی که انجام نمیشود
starter
استارتر
starter
استارت
non-starter
رویدادی که روی نمیدهد
starter
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
self-starter
پرکار
starter
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
self-starter
خودبخود شروع شونده
self-starter
خودکار
starter
راه انداز
self-starter
خودآغاز
starter
اغازگر
self-starter
مبتکر
starter
شروع کننده
non-starter
کار نشدنی
auto starter
استارت خودکار
cartridge starter
سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
starter motor
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
motor starter
موتور راه انداز
line starter
راه انداز خط
rheostatic starter
راه انداز رئوستایی
kick starter
راه انداز پایی
starter's list
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
starter gap
شکاف اغازگر
starter/generator
استارتر ژنراتور
starter's pistol
هفت تیر مخصوص اغازمسابقه
starter switch
سوئیچ استارتر
starter dynamo
دینام - استارتر
starter coil
کویل راه انداز
starter handle
دستهآغازگر
crank starter
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
three phase starter
راه انداز سه فاز
foot starter
راه انداز پایی
kick starter
اهرم راه اندازنده
starter button
دکماستارت
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
starter cable
کابل استارتر
foot starter
استارتر پایی
fly wheel starter
استارتر فلایول
air turbine starter
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
key starter shaft
محور استارتر
fly wheel starter
راه اندازچرخ لنگر
starter motor armature
ارمیچر راه انداز
impulse starter coupling
جفتگری ضربه ساز
air impingment starter
نوعی استارتر در موتورهای توربینی کوچک
magnet type starter
راه انداز نوع مغناطیسی
magnetic full voltage starter
کنتاکتور با رله
out of gear
ازهم سواشده
gear in
درگیر شدن
gear in
درگیری دو چرخ دنده
gear
پوشانیدن
out of gear
خراب
out of gear
ازدنده بیرون افتاده
in gear
اماده حرکت
get in gear
[get into gear]
<idiom>
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
in gear
اماده
in gear
دایر
gear
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
اسباب لوازم
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
چرخ دنده
gear
دنده
to go out of gear
خراب شدن
to gear down
باعوض کردن دنده کندکردن
to go out of gear
مختل شدن ازکارافتادن
to gear up
باعوض کردن دنده تندکردن
gear
ادوات
gear
افزار
gear
جعبه دنده
gear
پوشش دنده دار
gear
الات جامه
gear
انتقال دادن
gear
کردن اماده کارکردن
gear wheel
چرخ دنده
herringbone gear
چرخ دندانه جناغی
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio
نسبت چره دنده ها
gear quadrant
ماهک جعبه دنده
gear pump
پمپ روغن دندهای
helical gear
چرخ دنده حلزونی
steering gear
دنده سکان
head gear
پوشش سر
steering gear
دنده فرمان
gear wheel
چرخ دندانه دار
head gear
روسری
spiral gear
چرخ دنده حلزونی
head gear
کلاه تمرین بوکس
gear friction
اصطکاک چرخ دنده
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
gear case
پوسته جعبه دنده
gear cutter
دنده تراش
gear cutter
فرز
gear cluster
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear case
جعبه دنده
gear brake
ترمز سیستم انتقال
gear grinder
ماشین پرداخت چرخ دنده
switch gear
وسیله اتصال
gear pump
پمپ دندهای
gear level
دسته دنده
gear level
تبدیل کردن
steering gear
جعبه دنده فرمان
steering gear
جعبه فرمان
gear guard
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
step up gear
چرخ دنده افزاینده
sun gear
چرخ دنده خورشیدی
high gear
دنده قوی خودرو
hoisting gear
چرخ دنده بالابر
loose gear
چرخ دندانه هرزگرد
low gear
دنده کندکن
worm gear
دنده مورب
worm gear
دنده حلزونی پیچ حلزونی
mess gear
جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear
وسایل غذاخوری
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
worm gear
چرخ دنده حلزونی
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
planetary gear
دنده خورشیدی
planetary gear
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
چرخ دنده سیارهای
gear housing
پوششچرخدنده
gear cable
کابلچرخدنده
reduction gear
جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
landing gear
ارابه فرود
pull gear
چرخ دنده بالابر
spur gear
دنده مهمیزی دنده خاردار
spur gear
دنده ملخی
spur gear
چرخ دندانه دار
timing gear
چرخ دنده میل بادامک
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
running gear
قسمت حرکت کننده ماشین
rocker gear
تنظیم جاروبک
synchromesh gear
گیربکس سنکرون
training gear
گردونه در سمت
transmission gear
چرخ دنده انتقال
tumble gear
چرخ واسطه
tumble gear
چرخ دنده واسطه
valve gear
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear
دنده مارپیچی
landing gear
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
reduction gear
چرخ دنده کاهنده
bevel gear
چرخ دندانه مخروطی
breathing gear
ماسک تنفسی
compasition gear
چرخ دنده مرکب
gear box
جعبه دنده گیرباکس
control gear
دستگاه کنترل
crank gear
چرخ دنده سر میل لنگ
bevel gear
دنده مورب
crown gear
چرخ دنده محدب
differential gear
دنده عقب اتومبیل
back gear
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
driving gear
چرخ دنده محرک
gear wheels
چرخ دنده ها
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
gear lever
دسته دنده اتومبیل
change gear
چرخ دندانه تبدیل
bevel gear
چرخ دنده مخروطی
bevel gear
دنده کرامویل
bathing gear
لباس شنا
[حمام]
breathing gear
وسیله تنفسی
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
وسایل ضد سایش
beaching gear
وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear
سرسره قایق
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
gear shift
دسته دنده اتومبیل
reverse gear
دنده معکوس
gear wheels
چرخ های دندانه دار
fishing gear
اسباب ماهیگیری
flight gear
لباس پرواز
four gear drive
گیربکس چهار دنده
foxer gear
صداساز
foxer gear
وسیله تولید صدا
fuse gear
متعلقات فیوز
arrester gear
سیم نگهدارنده
gear arrangment
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear stick
دسته دنده اتومبیل
gear assembly
مجموعه چرخ دنده ها
gear blank
چرخ دنده کار نکرده
gear box
جعبه دنده
gear box
گیربکس
exhaust gear
چرخ دندانه خروجی
elevator gear
گردونه در ارتفاع
high gear
<idiom>
آخر سرعت
elevating gear
چرخ دندانه بالابر
external gear
تاج دندانه خارجی
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
bathing gear
لوازم شنا
[حمام]
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
riot gear
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
worm gear mechanism
مکانیزم چرخ دنده حلزونی
bevel gear drive
جعبه دنده مخروطی
automobile gear transmission
گیربکس اتومبیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com