Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English
Persian
starting with the issue of July 1
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
Other Matches
July
ماه ژوئیه
Fourth of July
روز آزادی امریکا
Leo the Lion (July 23)
شیر
The project was terminated as of July 1.
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
starting
راه اندازی
Now I'm starting to believe it.
دارم یواش یواش قبولش میکنم.
starting current
امپر استارت
starting current
جریان راه اندازی
starting whistle
سوت آغاز بازی
[ورزش]
starting electrode
الکترد اغازگر
starting crank
هندل اتومبیل
starting chamber
محفظه استارت
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
starting motor
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
starting block
تخته استارت
starting battery
باتری استارت
starting block
سکوی شروع
starting box
رئوستای راه انداز
starting box
محل هر سگ در مسابقه سگدوانی
cold starting
راه اندازی در حالت سرد
starting gate
دروازه شروع
starting lever
اهرم راه اندازی
starting motor
موتور استارت
starting time
زمان راه اندازی
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
starting torque
گشتاور پیچشی راه انداز
starting torque
کشتاور راه اندازی
starting winding
سیم پیچی راه اندازی
starting point
نقطهشروعسفر
starting positions
موقعیتآغاز
starting line
خطآغاز
starting furlong
شروعدرازا
starting cable
کابلراهاندازی
starting dive
شیرجهآغاز
starting rheostat
رئوستای راه انداز
starting rate
خرج پر کردن
starting position
وضعیت صفر
starting position
وضعیت راه اندازی
starting post
تیرمبدا
starting post
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
starting power
توانایی راه اندازی
starting power
قدرت راه اندازی
starting pressure
فشار استارت
starting platform
سکوی شروع
starting motor
موتور راه اندازی
starting procese
فرایند راه اندازی
magnetic starting switch
سویچ مغناطیسی
starting bar (backstroke)
میلهایستاده
centrifugal starting switch
سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
motor brush starting switch
سویچ زغالی
compressed air starting unit
واحدراهاندازیهوایکمپرسی
grid current starting point
نقطه راه اندازی جریان شبکه
foot operated starting switch
کلید راه انداز پایی
What advice would you give to someone starting up in business?
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
foot operated starting switch
استارتر پایی
over issue
زیاد انتشاردادن
of no issue
بی نتیجه
over issue
اضافه براعتبار رواج دادن
issue
بر امد
issue
موضوع
issue
مسئله
issue
صادرکردن
issue
توزیع
issue
توزیع کردن
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
صدور مطلب
issue
صادر کردن
issue
انتشار دادن صدور
issue
موضوع شماره
issue
کردار اولاد
issue
پی امد
issue
نشریه فرستادن
issue
بیرون امدن
issue
خارج شدن
issue
صادر شدن
issue
انتشار دادن
issue
رواج دادن
issue
نژاد
issue
نوع
issue
عمل
issue
انتشار
issue
موضوع دعوی
issue
ممر
issue
ناشی شدن
issue
نتیجه بحث
of no issue
بیهوده
at issue
موضوع بحث
issue
افتتاح کردن
issue
[outcome]
پایان
to die without issue
بدون اولاد مردن
to revisit an issue
مسئله ای را بازدید کردن
To settle the issue one way or the other.
تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on).
صلاحت نیست با من طرف بشوی
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
back issue
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
This question is not at issue.
بحث روی این موضوع نیست.
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue
[outcome]
بر آمد
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
issue a warning
اخطار صادر کردن
issue
[outcome]
نتیجه
[بحثی ]
side issue
موضوع فرعی
issue note
برگه صدور
issue commissary
کارپردازی یادفتر توزیع
issue commissary
مسئول توزیع
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
issue a credit
افتتاح اعتبار
gratuitous issue
لباس پیشکش
gratuitous issue
اماد پیشکشی
general issue
تدارکات عمومی ارتش
general issue
ملزومات ارتش
fiduciary issue
اسکناسهای اعتباری
bond issue
صدور اوراق قرضه
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
basic of issue
مبنای توزیع
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
side issue
مسئله فرعی
issue of fact
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue of law
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue pea
داغ نخود
to issue instructions
دستور صادر کردن
issue priority
تقدم توزیع اماد
loose issue
تدارکات روباز
loose issue
تدارکات خارج شده از بسته بندی
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
to put to the issue
در معرض داوری گذاشتن
unit of issue
واحد توزیع
issue priority
ترتیب تقدم توزیع
unit of issue
مبنای توزیع
issue price
قیمت اعلام شده
issue
[of something]
[ID card or check]
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
I feel relieved because of that issue!
خیال من را از این بابت راحت کردی!
issue
[of something]
[ID card or check]
انتشار
[اسکناس]
[اوراق بهادار]
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
join issue with a person
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
free issue system
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
To lock horns with someone. To take issue with someone.
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
to carry something to a successful issue
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
موضوعی را ماست مالی کردن
To stick to the main topic ( issue ).
از موضوع اصلی خارج نشدن
To bring a matter to successful issue .
کاری را به نتیجه رساندن
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
شلوغش نکن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com