English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
state enterprise مالکیت دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
Other Matches
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
enterprise قدرت اقدام
enterprise تجارتخانه
enterprise موسسه
enterprise کسب و کار
enterprise شرکت
enterprise تهور
enterprise اقدام
enterprise موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise دست یازیدن به کاری
enterprise سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise موسسه اقتصادی
enterprise بنگاه اقتصادی
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
enterprise تعهد تجارت
enterprise عمل تهورامیز
enterprise امرخطیر اقدام مهم
enterprise سرمایه گذاری
enterprise تشکیلات اقتصادی
enterprise اقدام کردن
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise مبادرت بکاری کردن
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
free enterprise کسب ازاد
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
free enterprise رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
free enterprise ازادی اقتصادی
joint enterprise موسسه اقتصادی مشترک
civilian enterprise موسسه غیرنظامی
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
business enterprise بنگاه تجاری
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
freedom of enterprise ازادی تجارت
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
business enterprise بنگاه بازرگانی
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private enterprise عمل خصوصی
private enterprise شرکت خصوصی
public enterprise مدیریتومالکیتعمومی
free enterprise system نظام اقتصاد ازاد
free enterprise system نظام تجارت ازاد
state- وضعیت
corresponding state حالت متنافر
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
state مقام ورتبه
two state دو حالتی
to keep state خود را گرفتن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of a بیم داشتن
state- وضعیت چیزی
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state ایالت
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state تعیین کردن وقرار دادن
state حال
state تعیین کردن حال
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state وضعیت چیزی
state وضعیت
state- توضیح دادن
state- جزء به جزء شرح دادن
state- افهار داشتن افهارکردن
state سیاسی رسمی وضع
state کشوری
state دولتی حالت
state دولت
state حالت
state کشور
state ملت
state ایالت کشوری
state جمهوری کشور
state دولت استان
state دولتی
state کیفیت
state چگونگی
state- تعیین کردن حال
state- چگونگی
state- کشور
state- ایالت کشوری
state افهار داشتن افهارکردن
state توضیح دادن
state جزء به جزء شرح دادن
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- دولتی
state- سیاسی رسمی وضع
state- ابهت
state- مقام ورتبه
state- حال
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- کشوری
state- دولتی حالت
state- ایالت
state- دولت
state- جمهوری کشور
state- ملت
state- دولت استان
state- حالت
state- کیفیت
state of grace توفیق
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of equilibrium حالت تعادل
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state succession توالی دولتها
state of grace تائید
state of being cheated مغبونیت
state of being cheated غبن
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state of purity طهارت
state property اموال عمومی
state religion مذهب رسمی
state road شاهراه
state socialism سوسیالیسم دولتی
state prison زندان دولتی
state prison زندان ایالتی
state planning برنامه ریزی دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state of war حالت مخاصمه
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of stress حالت تنش
state of siege حالت محاصره
state of rest حالت ساکن
state property دارائی دولت
state of alert وضعیت هوشیاری
state of alert وضعیت امادگی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
stable state حالت پایا
spin state حالت اسپین
solid state نیمه هادی
solid state حالت جامد
sol state حالت سولی
soild state حالت جامد
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
state college دانشکده دولتی
state craft سیاستمداری
state criminals مقصرین سیاسی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state midicine سیستم پزشکی ملی
state affairs امور مملکتی
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state hood ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state government دولت مرکزی
state function تابع حالت
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation معادله حالتی
state diagram نمودار حالات
state criminals مجرمین سیاسی
sending state کشور فرستنده
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
wait state وضعیت انتظار
wait state حالت انتظار
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state حالت ناقطبیده
unstable state حالت ناپایا
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
transition state حالت گذار
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state دولت توتالیتر
state stress وضعیت تنش
war state دولت جنگی
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
belonging to the state <adj.> حکومتی
belonging to the state <adj.> دولتی
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state ملکهیارئیسجمهور
head of state پادشاه
State Department وزارت برون مرز
State Department وزارت امور خارجه
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state وضعیت یک وسیله
to state one's opinion افهارعقیده کردن
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
stationary state حالت ایستاده
stationary state تعادل درحالت سکون
stationary state وضعیت سکون
state's evidence گواه جنایی
state's evidence گواه دادگاه جنایی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector بردار حالت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com