English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
state socialism سوسیالیسم دولتی
Other Matches
socialism جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
socialism مالکیت اجتماعی ابزار تولید
socialism نظام اشتراکی
socialism سوسیالیسم
socialism جامعه گرایی
socialism سوسیالیزم
utopian socialism سوسیالیسم تخیلی
utopian socialism طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
utopian socialism شارل فوریه و لوئی بلان قرار دارند
centralist socialism سوسیالیسم متمرکز
scientific socialism سوسیالیسم علمی
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
parliamentary socialism سوسیالیزم پارلمانی
evolutionary socialism سوسیالیسم تکاملی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
democratic socialism سوسیالیسم دموکراتیک
evolutionary socialism سوسیالیسم تکاملی سوسیالیسم ابداعی revisionism
liberal socialism سوسیالیسم ازاد
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
competitive socialism سوسیالیسم رقابتی
command socialism سوسیالیسم دستوری
guild socialism سوسیالیسم صنفی
guild socialism گیلد سوسیالیسم
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- ابهت
state- حال
state- دولتی
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- سیاسی رسمی وضع
state- مقام ورتبه
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- وضعیت چیزی
to be in a state of a بیم داشتن
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
to keep state خود را گرفتن
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
corresponding state حالت متنافر
two state دو حالتی
state- وضعیت
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state جمهوری کشور
state چگونگی
state سیاسی رسمی وضع
state مقام ورتبه
state ایالت کشوری
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state تعیین کردن حال
state افهار داشتن افهارکردن
state تعیین کردن وقرار دادن
state جزء به جزء شرح دادن
state دولتی
state کیفیت
state ایالت
state کشوری
state ملت
state دولت
state حالت
state کشور
state دولتی حالت
state دولت استان
state حال
state توضیح دادن
state- ایالت کشوری
state- کیفیت
state- جمهوری کشور
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- دولت استان
state- ملت
state- ایالت
state- کشوری
state- دولتی حالت
state- دولت
state- حالت
state- کشور
state- چگونگی
state- تعیین کردن حال
state- جزء به جزء شرح دادن
state- توضیح دادن
state- افهار داشتن افهارکردن
state وضعیت
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state وضعیت چیزی
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of grace تائید
state religion مذهب رسمی
state of being cheated غبن
state property اموال عمومی
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state of being cheated مغبونیت
state of equilibrium حالت تعادل
state of grace توفیق
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of war حالت مخاصمه
state ownership مالکیت دولتی
state road شاهراه
state of stress حالت تنش
state of siege حالت محاصره
state of rest حالت ساکن
state planning برنامه ریزی دولتی
solid state حالت جامد
state of purity طهارت
state prison زندان ایالتی
state prison زندان دولتی
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state property دارائی دولت
state of alert وضعیت هوشیاری
state of alert وضعیت امادگی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state bank بانک دولتی
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs امور مملکتی
state enterprise بنگاه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
stable state حالت پایا
spin state حالت اسپین
solid state نیمه هادی
sol state حالت سولی
sending state کشور فرستنده
soild state حالت جامد
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state college دانشکده دولتی
state craft سیاستمداری
state midicine سیستم پزشکی ملی
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state hood ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state government دولت مرکزی
state function تابع حالت
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state bank بانک استان
state equation معادله حالتی
state diagram نمودار حالات
state criminals مجرمین سیاسی
state criminals مقصرین سیاسی
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
wait state وضعیت انتظار
wait state حالت انتظار
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state حالت ناقطبیده
unstable state حالت ناپایا
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
transition state حالت گذار
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state دولت توتالیتر
to state one's opinion افهارعقیده کردن
State Department وزارت برون مرز
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
war state دولت جنگی
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
belonging to the state <adj.> حکومتی
belonging to the state <adj.> دولتی
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state ملکهیارئیسجمهور
head of state پادشاه
State Department وزارت امور خارجه
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state وضعیت یک وسیله
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
the state of being married احصان
stationary state وضعیت سکون
state's evidence گواه جنایی
state's evidence گواه دادگاه جنایی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حلات
state university دانشگاه دولتی
state university دانشگاه ایالتی
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table جدول حالات
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
state succession توالی دولتها
stationary state تعادل درحالت سکون
stationary state حالت ایستاده
the outward state فاهر
territory of state قلمرو دولت
supervisor state وضعیت نظارت
supervisor state حالت نظارت
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state حالت پایا
steady state حالات دائم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com