English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (4 milliseconds)
English Persian
stated توضیح دادن
stated جزء به جزء شرح دادن
stated افهار داشتن افهارکردن
stated تعیین کردن حال
stated چگونگی
stated کیفیت
stated دولت استان
stated ملت
stated جمهوری کشور
stated ایالت
stated کشوری
stated دولتی حالت
stated دولت
stated حالت
stated کشور
stated ایالت کشوری
stated دولتی
stated سیاسی رسمی وضع
stated مقام ورتبه
stated ابهت
stated افهار کردن وتصریح کردن
stated تعیین کردن وقرار دادن
stated حال
stated وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
stated مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stated وضعیت چیزی
stated وضعیت
stated <adj.> <past-p.> نامبرده شده
stated <adj.> <past-p.> ذکر شده
stated <adj.> <past-p.> گفته شده
stated <adj.> <past-p.> بیان شده
stated <adj.> <past-p.> اظهار شده
Other Matches
he f.stated that دروغی گفت که
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
As stated above. همانطور که دربالاآمده است ( اشاره شده است )
at a stated time در وقت معین
simply stated به بیان کوتاه
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com