Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
station model
مدلهواشناسی
Other Matches
model
گونه یک محصول
model
نوع یک محصول
model
قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود
s o r model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
model
طرح
model
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
model
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
model
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
s r s model
الگوی محرک- پاسخ- محرک
s s model
الگوی محرک- محرک
new model
از نوطرح کردن
s r model
الگوی محرک- پاسخ
model
نمونه اصلی
model
نمونه قرار دادن
model
مطابق مدل معینی در اوردن
model
مدل
model
نمونه
model
سرمشق
model
شکل دادن
model
طرح ریختن ساختن
model
قالب طرح
model
نقشه
model
مدل سازی
model
الگو
model
قالب
haavelmo model
الگوی هاولمو
pilot model
نمونه ازمایشی
pilot model
مدل ازمایشی
probabilistic model
الگوی احتمالی
probabilistic model
الگوی تصادفی
probabilistic model
مدل احتمالی
random model
مدل تصادفی
large model
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
random model
الگوی تصادفی
relational model
مدل رابطهای
hierarchical model
مدل سلسله مراتبی
imageing model
روش یا مدل ارائه تصاویر
mathematical model
الگوی ریاضی
mathematical model
مدل ریاضی
mathematicl model
الگوی ریاضی
conceptual model
شرح پایگاه داده ها یابرنامه به صورت دادهای وارد وموضوعات مربوط به آن
micro model
الگوی خرد
model building
الگوسازی
model geometric
نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
model geometric
یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
molecular model
الگوی مولکولی
neoclassical model
الگوی نئوکلاسیک
planning model
الگوی برنامه ریزی
noncompetitive model
الگوی غیر رقابتی
normative model
الگوی هنجاری
macro model
الگوی کلان
data model
مدل داده
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
cosmological model
مدل کیهان شناختی
validation of a model
تحقق پذیری یک الگو
vintage model
الگوی زمانی
vintage model
الگوی مقطع زمانی
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
huge model
مدل حافظه پردازنده Intel که به کد داده و برنامه اجازه ارسال بر حسب کیلوبایت میدهد.
dynamic model
الگوی پویا
deteministic model
مدل قطعی
decision model
الگوی تصمیم گیری
dressmaker's model
مانکنخیاطی
validation of a model
اعتبار یک الگو
two sector model
الگوی دو بخشی
tiny model
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel که امکان وجود چندین کیلوبایت داده وکد را ایجاد میکند
electrical model
مدل الکتریکی
she was a model of besuty
نمونه زیبایی بود
economic model
الگوی اقتصادی
econometric model
الگوی اقتصادسنجی
stochastic model
الگوی تصادفی
stochastic model
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
dynamic model
مدل پویا
bohr model
مدل بور
conjunctive model
الگوی عطفی
test model
نمونه ی ازمایش
micro dynamic model
الگوی خرد پویا
free electron model
الگوی الکترون ازاد
budget forecasting model
مدل پیشگویی بودجهای
ISO/OSI model
معماری چند لایه که نحوه کار کامپیوتر و شبکه را بیان میکند
ISO/OSI model
INTERCONNECTION SYSTEM OPEN/ORGANIZATION STANDARDS INTERNATIONAL
balanced growth model
الگوی رشد متوازن
file level model
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
leading edge model
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
macro dynamic model
الگوی کلان پویا
stimulus response model
الگوی محرک- پاسخ
stick and ball model
الگوی گلوله و میله
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
perspective spatial model
مدل برجسته بینی
tandy model 000hl
IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
wire frame model
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
sales forecasting model
مدل پیش فروش
Just check out the new sports car model!
نگاه بکن به مدل تازه خودروی کورسی !
space filling molecular model
الگوی مولکولی فضا پر کن
the math teacher-turned-model
آموزگار ریاضیی که مدل شده است.
stimulus organism response model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
sub station
پست فرعی
on station
اماده باش بالای هدف
on station
پروازهواپیما بالای هدف
on station
روی هدف
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station
ایستگاه رله مخابراتی
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
on station
رسیدن به هدف
station
مستقرکردن
station
درپست معینی گذاردن
station
یا مقصد استفاده میشود
station
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station
پایگاه
station
موقعیت اجتماعی وضع
station
استقرار یافتن
station
رتبه
station
مقام مستقرکردن
station
پست
station
محل
station
پاسگاه
station
محل ماموریت
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
station
وقفه
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
جا درحال سکون
station
مرکز
station
سکون پاتوق
station
جایگاه
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station
ایستگاه
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
police station
مرکز پلیس
police station
کلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
station car
اتومبیل استیشن
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station bill
جدول محلها
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
slave station
ایستگاه فرعی
police station
ایستگاه پلیس
station wagon
استیشن واگن
railway station
ایستگاه راه اهن
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
pumping station
تلمبه خانه
station wagons
ماشین کبریتی
station wagons
استیشن واگن
filling station
پمپ بنزین
gas station
پمپ بنزین
station wagon
ماشین کبریتی
reading station
ایستگاه خواندن
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
repeater station
مرکز تقویت کننده
relay station
ایستگاه رله
remote station
ایستگاه راه دور
remote station
ایستگاه دوردست
remote station
ایستگاه دور دست
relay station
ایستگاه واسطه
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
power station
کارخانه برق
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
station entrance
ورودیایستگاه
station circle
چرخههواشناسی
receiving station
ایستگاهدریافت
passenger station
ایستگاهمسافرین
local station
ایستگاهکانونی
intercom station
ایستگاهداخلی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station
ایستگاه ردیابی
station platform
سکویایستگاه
train station
ایستگاهقطار
transmitting station
ایستگاهارسال
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
railway station
ایستگاه قطار
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station
حوزهرایگیری
coach station
پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station
ایستگاهزیرزمینی
work station
محل کار
wireless station
ایستگاه بی سیم
wireless station
فرستنده
subscriber's station
مرکز مشترک
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
station house
ایستگاه راه اهن
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
telephone station
جایگاه تلفن
telephone station
تلفن خانه
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
traverse station
ایستگاه پیمایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com