English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
station wagon ماشین کبریتی
station wagon استیشن واگن
Other Matches
well wagon واگنفرورفته
wagon واگن
off the wagon <idiom> دوباره شروع به خوردن الکل کردن
on the wagon <idiom> الکل ننوشیدن
wagon ارابه بارکش
wagon با واگن حمل کردن
railway wagon واگن راه اهن
patrol wagon اتومبیل پلیس
tank wagon واگنمخزندار
patrol wagon ماشین مخصوص حمل زندانیان
goods wagon واگنحملکالا
fall off the wagon <idiom> دوباره به موادمخدر روی آوردند
chuck wagon واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
wagon lit واگون لی
wagon master مسئول واگن
wagon master رئیس قطار
dinner wagon میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
wagon vault طاق گهوارهای
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
tower wagon اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
wagon vault طاق اهنگ
wagon tent چادرواگنی
wagon lit اطاق ترن دارای خوابگاه
hopper ore wagon واگنحملسنگمعدن
hopper tank wagon واگنمخزنگردمانند
wood chip wagon واگنتراشهچوب
bogie tank wagon واگنتانکر
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
way station ایستگاه رله مخابراتی
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
on station اماده باش بالای هدف
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
on station پروازهواپیما بالای هدف
on station روی هدف
on station رسیدن به هدف
sub station پست فرعی
station مقام مستقرکردن
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station جایگاه
station مستقرکردن
station محل ماموریت
station پاسگاه
station محل
station پست
station درپست معینی گذاردن
station رتبه
station موقعیت اجتماعی وضع
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station سکون پاتوق
station وقفه
station جا درحال سکون
station مرکز
station استقرار یافتن
station پایگاه
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
station یا مقصد استفاده میشود
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station ایستگاه
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
station house مرکزکلانتری
station house ایستگاه کلانتری
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
remote station ایستگاه راه دور
repeater station مرکز تقویت کننده
station house ایستگاه راه اهن
station car اتومبیل استیشن
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
slave station ایستگاه فرعی
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station bill جدول محلها
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
remote station ایستگاه دوردست
master station ایستگاه اصلی
master station پست اصلی مخابرات
mobile station فرستنده متحرک
observation station دیدگاه
naval station پایگاه دریایی
orienting station ایستگاه توجیه
pumping station تلمبه خانه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
railway station ایستگاه راه اهن
reading station ایستگاه خواندن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
relay station ایستگاه واسطه
remote station ایستگاه دور دست
master station شاه ایستگاه
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
station platform سکویایستگاه
station model مدلهواشناسی
station entrance ورودیایستگاه
station circle چرخههواشناسی
receiving station ایستگاهدریافت
passenger station ایستگاهمسافرین
local station ایستگاهکانونی
intercom station ایستگاهداخلی
train station ایستگاهقطار
transmitting station ایستگاهارسال
underground station ایستگاهزیرزمینی
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station حوزهرایگیری
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
traverse station ایستگاه پیمایش
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station ایستگاه ردیابی
telephone station جایگاه تلفن
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station مرکز مشترک
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
telephone station تلفن خانه
tide station ایستگاه جزر و مد
to station oneself جا گرفتن
work station محل کار
wireless station ایستگاه بی سیم
wireless station فرستنده
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
to station oneself مقیم شدن
station keeping در خط نگهداشتن ناو
loading station ایستگاه بارگیری
transformer station پست ترانسفورماتور
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
power station کارخانه برق
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcast station ایستگاه فرستنده
boat station جای خدمه قایق
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
battle station پایگاه جنگی
battle station پایگاه رزمی
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
converter station پست ترانسفورماتور
control station ایستگاه کنترل
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
coast station ایستگاه ساحلی
close station افراد بدو مرخص
close station خدمه بدو مرخص
climatological station ایستگاه هواشناسی
clearing station پست تخلیه بیماران
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
power station ایستگاه مولدنیرو
power station نیروگاه
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
fire station اداره اتش نشانی
aid station پست امدادی
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
fire station مرکز اتش نشانی
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master رئیس ایستگاه
space station ایستگاه فضایی
air way station ایستگاه کنترل
air way station خطوط هوایی
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station رصدخانه
ambulance station ایستگاه امبولانس
amateur station فرستنده تفننی
weather station ایستگاه هوا شناسی
alert station ایستگاه اعلام خطر
alert station ایستگاه اماده باش
weather station ایستگاه هواشناسی
fire station ایستگاه اتش نشانی
fire station پست اتش نشانی
space station پایگاه فضایی
hydroelectric station نیروگاه ابی
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
generating station کارخانه برق
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
fuelling station ایستگاه سوختگیری
police station ایستگاه پلیس
key station ایستگاههای کلید
forward station ایستگاه جلو
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
induction station مرکز پذیرش
broadcasting station ایستگاه رادیو
homing station رادارهای کنترل هوایی
homing station رادارردیاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com