English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
Other Matches
stationary ساکن
stationary بی حرکت
stationary لایتغیر ایستاده
stationary بی تغییر
stationary ایستا
stationary ثابت
stationary bowl کاسهثابت
the population is stationary شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
stationary wave موج ساکن
stationary wave موج ایستاده
stationary tactics دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
stationary tactics تاکتیکهای ایستگاهی
stationary phase فاز ساکن
stationary population جمعیت ثابت
stationary bed بستر ساکن
stationary state وضعیت سکون
stationary information اطلاعات لایتغیر
stationary state تعادل درحالت سکون
stationary state حالت ایستاده
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
in front of در قبال
up front جلو چشم مردم
up front از پیش
up front در انظار
up front چشمگیر
up front با صراحت و صداقت
up front بیپرده پوشی
up front رک و راست
up front رک
to go to the front بجبهه رفتن
to go to the front داخل جنگ شدن
at front <adv.> در پیش
up front پیشاپیش
up front بیعانه
up front پیش -
at front <adv.> در جلو
in front <adv.> در جلو
at the front <adv.> در جلو
in the front <adv.> در جلو
in front <adv.> در پیش
at the front <adv.> در پیش
in the front <adv.> در پیش
at front <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
in the front <adv.> جلو
at the front <adv.> جلو
front نمای ساختمان
up front <idiom> روراست ،صحیح
at the front در جلو
at front <adv.> جلو
in front <adv.> جلو
in the front <adv.> در مقابل
front بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front در قبال
front جلو
front نمای جلو
front نمای ساختمان
front یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front بازی در سانتر
front به جلو
front فرمان سر روبرو جلو
front پیش
front صف پیش
front نما طرز برخورد
front جلودار
front منادی جبهه جنگ
front بطرف جلو روکردن به
front مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front جبهه هوا
front درصف جلوقرارگرفتن
front جبهه
front سمت دشمن
front خط اول میدان رزم پیشانی
front view نمای جلو
front-runners دونده پیشتاز
front line 9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front line خط حمله خط حمله یادفاع
front binding روپوشجلویی
front-runner دونده پیشتاز
front runner دونده پیشتاز
cold front پیشان هوای سرد
fall front پیشآمدگیجلویدکور
front apron جلویکروات
front beam شاغولجلویی
warm front جبهه هوای گرم
front man جلودار
front man منادی
the front door درورد
front men منادی
front men جلودار
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front ماشین تایپ به جلو
water front جبهه رطوبتی
front men پیشرو
wave front جبهه امواج رادیویی
wave front جبهه موج
front man پیشرو
front board مقوایجلویی
front brake ترمزجلو
front pocket جیبجلو
front point میخجلویکفش
front tip آبپاشنوکاتو
front wheel چرخجلو
cold front جبهه هوای سرد
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front crawl شنایکرال
front door دراصلیساختمان
In the front rank. درصف جلو
shop front ازاره نمای بنا
front pipe لولهجلو
front mudguard گلگیرجلو
front crossbar مانعپیشین
front derailleur درایلرجلویی
front flap زبانهجلویی
front foil فلزورقهایجلویی
front footrest پدالجلویی
front indicator فشارسنج
front indicator جلو
front knob دستگیریجلویی
front lamp لامپ جلو
front leg پایهجلو
front lights چراغهایجلو
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front putty بتونه جلو
front race پیشتازی
front raise تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front rank صف جلو
front sight مگسک
front strain کرنش پیچشی
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front view نمای جلویی
front court نیمهای که به ان حمله میشود
front view جبهه
front view پیشانی
front wall دیوار مقابل اسکواش
front wall دیوار جلو
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
front bearing یاطاقان جلو
front porch میدان جلو
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front drop پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end سر جلویی
front end نرم افزار نهایی
front face سطح برجسته
front face پیشانی
front grip گرفتن میله دست مهتابی
front lighting روشنایی جلو ساختمان
front liner سانتر فوروارد
front lines خط مقدم جبهه
front lines خطوط مقدم
front lines خطوط جلو جبهه
front matter مقدمه
front matter پیش گفتار
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front panel تابلوی جلو دار
mach front میله انتن سرعت سنج هواپیما
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
front-page مطالب سرصفحه یا سرمقاله
action front حاضر به تیر
front rake زاویه شیب
popular front لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
pressure front جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
fore front نمای اصلی
front axle اکسل جلو
popular front جبهه ملی
sea front نمای دریایی شهر
shirt front پیش سینه اهاری
shirt front پیش سینه
sight front دید جلو در نقشه برداری
front-page سرصفحه
popular front جبهه خلق ملی
front page سرصفحه
front page مطالب سرصفحه یا سرمقاله
mach front انتن ماخ سنج
popular front ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
odd front خط دفاعی 4 نفره
the front door درجلو
front axle drive محرک اکسل جلو
front door [of house] ورودی
front door [of house] در ورودی
snap-fastening front جلودکمهدار
to tailgate the motorist in front دمرانی کردن [اصطلاح روزمره]
front end processor پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
front mud guard گلگیر جلوی اتومبیل
to show a bold front پر رویی کردن
to show a bold front جسارت کردن
to front a house with marble نمای خانهای رابامرمرساختن
front de liberation national فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front door [of house] در جلویی [ساختمان]
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
to push to the front [of line] داخل صف زدن
to tailgate the motorist in front سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
front axle housing پوسته اکسل جلو
put up a good front <idiom> وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
front axle suspension اویزش یا تعلیق اکسل جلو
The car in front is obstructintg us. اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com