Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
English
Persian
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
Other Matches
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
enquiry
پرس و جو
enquiry
استفسار
enquiry
استعلام
enquiry
درخواست
enquiry
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
local enquiry
بازجویی محلی
to enter into an enquiry
وارد باز جویی شدن
enquiry character
کاراکتر پرس و جو
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
enquiry unit
واحدپرس و جو
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
enquiry language
زبان پرس و جو
status
پایگاه
status
اهمیت یا موقعیت
status
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
شان
status
مقام
status
حال پایه
status
حالت
status
وضعیت
status
وضع
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
مشابه 9596
status
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
وضع اجتماعی یا قانونی
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
nonpay status
وضعیت قطع حقوق
social status
پایگاه اجتماعی
personal status
احوال شخصیه
personnel status
وضعیت پرسنلی
personnel status
وضع افراد
professional status
پایگاه حرفهای
social status
موقعیت اجتماعی
socioeconomic status
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status symbols
علامت مقام
status symbols
نماد منزلت
status symbol
نشانهی شان و اعتبار
status symbol
علامت مقام
status symbol
نماد منزلت
status word
کلمه وضعیت نما
status report
گزارش وضعیت
status register
ثبات وضعیت
status of limitations
قانون مرورزمان
status map
نقشه وضعیت نما
status code
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
status symbols
نشانهی شان و اعتبار
status quo
وضع موجود
control status
وضعیت کنترلی
class status
پایگاه طبقهای
status quo
وضع کنونی وضع موجود
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
caretaker status
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active status
خط مشی فعال توپخانه
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
achieved status
پایگاه اکتسابی
marital status
وضع تاهل
status quo
وضع فعلی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
control status
وضعیت کنترل اتش
device status
وضعیت دستگاه
maintenance status
وضعیت نگهداری
low status
دون پایه
inactive status
خط مشی خاموش
inactive status
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
حالت انتساب
high status
بلندپایه
mental status
وضع روانی
duty status
وضعیت خدمتی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
financial status
وضع مالی
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
Status . Position and rank.
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
citizenship
[status of a citizen]
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
key status indicator
نشانگر وضعیت کلید
civil status office
دفتر سجل و احوال
two sided disk status
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
program status word
کلمه وضیت برنامه
equal status persons
افراد همپایه
channel status word
کلمه وضعیت مجرا
program status word
کلمه وضعیت برنامه
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum
حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com