Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (2 milliseconds)
English
Persian
status report
گزارش وضعیت
Other Matches
status
وضع
status
وضع اجتماعی یا قانونی
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
مشابه 9596
status
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
اهمیت یا موقعیت
status
وضعیت
status
حالت
status
حال پایه
status
مقام
status
شان
status
پایگاه
status symbol
علامت مقام
status symbol
نشانهی شان و اعتبار
mental status
وضع روانی
caretaker status
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
high status
بلندپایه
active status
خط مشی فعال توپخانه
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
nonpay status
وضعیت قطع حقوق
achieved status
پایگاه اکتسابی
status register
ثبات وضعیت
status symbols
نماد منزلت
maintenance status
وضعیت نگهداری
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
duty status
وضعیت خدمتی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
device status
وضعیت دستگاه
inactive status
حالت انتساب
inactive status
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
خط مشی خاموش
control status
وضعیت کنترل اتش
control status
وضعیت کنترلی
status symbols
نشانهی شان و اعتبار
status symbols
علامت مقام
class status
پایگاه طبقهای
low status
دون پایه
financial status
وضع مالی
marital status
وضع تاهل
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
socioeconomic status
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
social status
موقعیت اجتماعی
social status
پایگاه اجتماعی
status quo
وضع کنونی وضع موجود
status quo
وضع فعلی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
status code
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
personal status
احوال شخصیه
personnel status
وضعیت پرسنلی
personnel status
وضع افراد
professional status
پایگاه حرفهای
status quo
وضع موجود
status symbol
نماد منزلت
status word
کلمه وضعیت نما
status of limitations
قانون مرورزمان
status map
نقشه وضعیت نما
program status word
کلمه وضعیت برنامه
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
two sided disk status
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
Status . Position and rank.
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
key status indicator
نشانگر وضعیت کلید
program status word
کلمه وضیت برنامه
equal status persons
افراد همپایه
civil status office
دفتر سجل و احوال
channel status word
کلمه وضعیت مجرا
citizenship
[status of a citizen]
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum
حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
report
گزارش دادن به
report
صدای شلیک
report
گزارش دیدبانی
report
خبر
report
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
شهرت
report
انتشار
report
صدا
report
شایعه
report
گزارش
report
گزارش دادن
report
اطلاع دادن
report
خبردادن
report
معرفی کردن خود
report
گواهی
report
مدرک
the report goes
چنین گویند
press report
گزارش خبری
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
snap report
گزارش فوری یا انی
situation report
گزارش وضعیت
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
self report inventories
پرسشنامههای خودسنجی
to draw up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
technical report
گزارش فنی
survey report
گزارش بازرسی
submit a report
گزارش دادن
subemit a report
گزارش دادن
to make out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
viva report
گزارش شفاهی
school report
گزارش اموزشگاه
schedule report
گزارش زمانبندی شده
report card
کارنامه
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report
گزارشات تکمیلی
feeder report
گزارشات بعدی
final report
گزارش نهایی
fitness report
تعرفه خدمتی
flash report
گزارش انی
flash report
گزارش برق اسا
hot report
گزارش مهم
hot report
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
interim report
گزارش پیشرفت کار
internal report
گزارش داخلی
management report
گزارش مدیریت
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
error report
گزارش خطا
draft report
گزارش نیمه نهایی
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
report cards
کارنامه
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
annual report
گزارش سالانه
annual report
گزارش سالیانه
command report
گزارش فرماندهی
contact report
گزارش اخذ تماس
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
detailed report
گزارش مشروح
docking report
گزارش تعمیر ناو
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report
نیک نام
quarterly report
گزارش سه ماهه
report file
فایل گزارش
report generation
گهارش زایی
report generator
گزارش زا
report program
برنامه گزارش
report generator
مولد گزارش
report generator
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator
برای تامین گزارش کامل
report generator
تولیدگزارش
report generation
تولید گزارش
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
periodic report
گزارش دورهای
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
progress report
گزارش پیشرفت کار
report writer
نویسنده گزارش
readiness to report
حاضر جوابی
report writer
گزارش نویسی
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
project technical report
گزارش فنی طرح
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
project technical report
گزارش فنی پروژه
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language
زبان برنامه نویسی مفسر
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com