English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
statute book کتاب نظامنامه
statute book کتاب قانون
statute book قوانین موضوعه
Other Matches
statute قانون موضوعه
statute قانون
statute حکم اساسنامه
statute قانون مدون
statute احکام قانونی
statute قانونی اساسنامه شرکت
statute فریضه
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
preamble of a statute مقدمه قانون
penal statute قانون جزا
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
barred by statute مشمول مرور زمان
statute of limitation مرور زمان
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
statute mile مایل رسمی
statute mile میل رسمی معادل 0825 فوت
statute labour کار اجباری
statute labour بیگاری
statute of limitations قانون مرور زمان
statute labour بیگار
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
declaratory statute قانون اعلامی
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
book one جلد نخستین
book one کتاب نخست
book value ارزش ثبت شده در دفتر
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
the book is out of p کتاب تمام شده است
this book is yours این کتاب مال شما ست
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book اینست کتاب من
book value بهای دفتری
your book کتابتان
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
here is my book کتاب من اینها
book بداخلاق
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
your book کتاب شما
by the book کتابی
by the book ازروی کتاب
book value ارزش دفتری
the a of a book خوانندگان کتابی
that is my book کتاب من است
to book something چیزی را سفارش دادن
book دفتر
to book something چیزی را رزرو کردن
book ثبت کردن
book فصل یاقسمتی از کتاب
book شماره بازیگرخطاکار
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
that is my book این
book مجلد دفتر
book رزرو کردن توقیف کردن
book درکتاب یادفترثبت کردن
that book ان کتاب
book کتاب
that book این کتاب
woman of the book کتابیه
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book دفتر باطله
telephnone book دفتر تلفن
white book کتاب سفید
service book کتب مذهبی
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
year book سالنامه
word book کتاب لغت
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
tou book لباس تکواندو
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
to bring to book بازخواست کردن از
thank tou for that book متشکرم
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
time book دفتر ثبت ساعات کار
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
the book is print کتاب زیر چاپ است
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
text book کتاب درسی
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
text book کتاب اصلی دریک موضوع
text book رساله
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
the book is my property کتاب مال من است
log book رخداد نگاشت
book keeping حسابداری [حسابداری]
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
word book واژه نامه
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
book plate برچسب کتاب
rule book کتابقانون
book of matches جعبهکبریت
bound book کتابپربرگ
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
spine of the book تیرهپشتیکتاب
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
service book کتب دعا
he stole my book کتابم را دزدیدند
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book بازخواست کردن از
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
cheque book دفترچه چک
cheque book دسته چک
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book کتاب کلاسی
book of account دفترحساب
book of account دفتر روزنامه
book of account دفتر کل
blank book دفترسفید
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
bell book دفتر موتورخانه
account book دفتر حساب
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
prayer book دعانامه
prayer book نماز نامه
prayer book کتاب نماز
blank book کتابچه
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue book هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
book move حرکت کتابی شطرنج
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
book marker چوب الف
book marker نشان لای کتاب
book making شرطبندی
book learning علم کتابی
book keeper دفتردار
book draw تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com