Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (11 milliseconds)
English
Persian
steady state
حالت دائمی
steady state
وضعیت پایدار
steady state
وضعیت بارشد مداوم
steady state
حالت ثابت
steady state
حالات دائم
steady state
حالت پایا
steady state
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
Search result with all words
non steady state flow
جریان غیرهمگام
steady state approximation
تقریب حالت پایا
steady state conduction
رسانش با حالت پایا
steady state equilibrium
تعادل در وضعیت رشد پایدار
steady state flow
جریان با حالت پایا
steady state growth
رشد پایدار
steady state growth
رشد مداوم
steady state theory
نظریه حالت پایا
steady state wave motion
حرکت موجی پایا
Other Matches
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
steady on
لوله توپ را به اهستگی تاروی هدف بیاورید
steady on
اهسته به سمت هدف
steady as you go
مسیر را ثابت نگهدارید
steady as you go
راه ثابت باشد
steady
پابرجا
steady
همین راه برو
steady
راه
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
روی مسیر
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
ساکن شدن
steady
استوار یامحکم کردن
steady
پیوسته ویکنواخت کردن
steady
ثابت
steady
<adj.>
منظم
steady
یکنواخت
steady
<adj.>
مرتب
go steady
<idiom>
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
steady
پی درپی مداوم
steady
محکم
steady
پرپشت استوار
steady flow
جریان دائم
slow and steady
اهسته وپیوسته
steady current
جریان ثابت
steady flow
جریان ماندگار
steady flow
جریان دائمی
steady flow
جریان لایه وار
steady growth
رشد پایدار
steady load
بار دائم
quasi steady
جریان نیمه ارام
as steady as a rock
<idiom>
مثل کوه
[استوار و ثابت]
I have a steady monthly income.
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
slow and steady wins the race
اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
state-
حال
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state-
وضعیت چیزی
corresponding state
حالت متنافر
state-
وضعیت
two state
دو حالتی
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
to be in a state of a
بیم داشتن
to be in a state of a
هراسان بودن
to keep state
خود را گرفتن
state
کشوری
state
مقام ورتبه
state
ابهت
state
افهار کردن وتصریح کردن
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
حال
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
سیاسی رسمی وضع
state
دولتی
state
ایالت کشوری
state
دولتی حالت
state
دولت
state-
دولتی
state
حالت
state
کشور
state
وضعیت چیزی
state-
کشوری
state-
دولتی حالت
state-
دولت
state-
ایالت کشوری
state-
کشور
state-
ایالت
state-
جمهوری کشور
state-
ملت
state
وضعیت
state-
توضیح دادن
state-
جزء به جزء شرح دادن
state-
افهار داشتن افهارکردن
state-
تعیین کردن حال
state-
چگونگی
state-
کیفیت
state-
دولت استان
state-
حالت
state
دولت استان
state-
سیاسی رسمی وضع
state
توضیح دادن
state
ایالت
state
جمهوری کشور
state
جزء به جزء شرح دادن
state-
ابهت
state
افهار داشتن افهارکردن
state-
مقام ورتبه
state
تعیین کردن حال
state
چگونگی
state
کیفیت
state
ملت
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state of stress
حالت تنش
state prison
زندان ایالتی
state prison
زندان دولتی
state property
دارائی دولت
state of equilibrium
حالت تعادل
state property
اموال عمومی
state religion
مذهب رسمی
state road
شاهراه
state of being cheated
مغبونیت
state planning
برنامه ریزی دولتی
state of purity
طهارت
state of war
حالت مخاصمه
state of siege
حالت محاصره
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of rest
حالت ساکن
state of the art
جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of in her itance
ملک یا دارایی قابل توارث
state of grace
توفیق
state of grace
تائید
state socialism
سوسیالیسم دولتی
state of being cheated
غبن
state of alert
وضعیت اماده باش یکان
state criminals
مقصرین سیاسی
state craft
سیاستمداری
state college
دانشکده دولتی
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs
امور مملکتی
state enterprise
بنگاه دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
stable state
حالت پایا
state criminals
مجرمین سیاسی
state diagram
نمودار حالات
state equation
معادله حالتی
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
state of alert
وضعیت هوشیاری
state of alert
وضعیت امادگی
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state midicine
سیستم پزشکی ملی
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood
ایالتی
state guard
ارتش ایالتی
state guard
نیروی نظامی ایالتی
state government
دولت مرکزی
state function
تابع حالت
state flower
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
spin state
حالت اسپین
two state algebra
جبر دو حالتی
wait state
حالت انتظار
the outward state
فاهر
territory of state
قلمرو دولت
supervisor state
وضعیت نظارت
supervisor state
حالت نظارت
wait state
وضعیت انتظار
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
war state
دولت جنگی
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
zero wait state
وضعیت یک وسیله
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
State Department
وزارت امور خارجه
the state of being married
احصان
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
reason of state
مصالح مملکتی
transition state
حالت گذار
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state
دولت توتالیتر
two state circuit
مدار دو حالتی
two state jump
جهش دو حالتی
to state one's opinion
افهارعقیده کردن
two state variable
متغییر دو حالتی
unstable state
حالت ناپایا
unpolarized state
حالت ناقطبیده
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
State Department
وزارت برون مرز
head of state
پادشاه
state's evidence
گواه دادگاه جنایی
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
state vector
بردار حلات
state university
دانشگاه دولتی
state university
دانشگاه ایالتی
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table
جدول حالات
state succession
تعویض دولتهابه طور متوالی
state succession
توالی دولتها
state's evidence
گواه جنایی
stationary state
وضعیت سکون
head of state
ملکهیارئیسجمهور
state of affairs
شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
state of mind
وضعیتوشرایطدریکلحظه
lie in state
<idiom>
بعداز مرگ دیدن جسد
belonging to the state
<adj.>
دولتی
belonging to the state
<adj.>
حکومتی
quantum state
حالت کوانتومی
[فیزیک]
[شیمی]
stationary state
حالت ایستاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com