Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English
Persian
steering wheel
رل
steering wheel
چرخ فرمان
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
غربالک
Search result with all words
steering wheel puller
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
steering wheel lock
قفل غربالک
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
steering
راندن
steering
روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
steering
فرمان
steering
هدایت کردن
steering gear
جعبه دنده فرمان
steering gear
دنده سکان
steering gear
جعبه فرمان
steering linkage
اهرم بندی فرمان
steering shaft
محور فرمان
steering swivel
مفصل فرمان
steering yoke
فرمان اتومبیل به شکل بال پرواز
steering gear
دنده فرمان
steering compass
قطبنمای سکان
power steering
فرمان خودکار
steering cylinder
سیلندرفرمان
steering lever
اهرم فرمان
steering position
wheelhouse
steering axle
میله فرمان
steering axle
میل فرمان
steering brake
قفل فرمان خود روشنی دار
steering committee
کمیته رهبری
steering mechanism
مکانیزم فرمان
steering committee
کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
evasive steering
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
steering wheels
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels
چرخ فرمان
steering tube
تیوپفرمان
steering wheels
رل
steering wheels
غربالک
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
controlled stick steering
دسته دنده خودکار
steering gear housing
بدنه جعبه فرمان
steering column lock
قفل فرمان اتومبیل
forward steering position
wheelhouse
steering column tube
لوله فرمان
steering worm sector
چرخ دنده حلزونی قطاعی فرمان
steering worm sector
تاج فرمان
hand steering position
flat tiller
automatic steering device
سکان خودکار
steering column gear change
اتصال چرخ دنده فرمان
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
to take the wheel
پشت رل نشستن
wheel
چرخ
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
دور
third wheel
سومینچرخدنده
fifth wheel
چرخپنجم
wheel
چرخش
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
four wheel
چهارچرخه
He's a fifth wheel.
او
[مرد]
آدم زایدی است.
wheel
رل ماشین
wheel
ساسایی
wheel
چرخ سمباده
wheel
جاروب کردن با پا
wheel
اتحادیه ورزشی
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
دوک نخ ریسی
wheel
چرخ نخ ریسی
wheel
چرخیدن
wheel
گرداندن
wheel
چرخ طایر
wheel
گردش ناو
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
water wheel
چرخاب
water wheel
دولاب
wheel chair
صندلی چرخ دار
adjustment wheel
چرخ متحرک
catherine wheel
رجوع شود به pinwheel
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
banding wheel
چرخهچرخنده
centre wheel
چرخهمیانی
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
drive wheel
چرخدنده
worm wheel
پیچ حلزونی
escape wheel
دندهخلاص
wheel indicator
نشانگر سکان
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
wheel pressure
فشار چرخ
wheel center
مرکز چرخ
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
wheel shaft
میله چرخ
wheel spanner
چرخ کش
wheel spoke
پره چرخ
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel wright
چرخ ساز
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
worm wheel
دنده کرمی شکل
wheel puller
چرخ کش
fourth wheel
چهارمینچرخهای
brake wheel
چرخ دندانه دار
wheel barrow
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
دماغه
dog-wheel
استوانه
cathedrian wheel
پنجره چرخی
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
wheel brace
آچار چرخ خودرو
wheel barrow
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
toothed wheel
چرخ دندانه دار
cogged wheel
چرخ دندانه دار
cog wheel
چرخ دنده
cogged wheel
چرخ دنده
wheel gloves
دستکش رانندگی
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
wheel chock
مانعچرخ
turning wheel
چرخهسفالگری
tracing wheel
چرخهترسیم
striker wheel
چرخهضارب
spoked wheel
چرخاسبوکد
rotating wheel
چرخهدوار
press wheel
چرخفشار
pitch wheel
چرخکوککردن
modulation wheel
چرختعدیلصدا
main wheel
چرخاصلی
large wheel
چرخبزرگ
hand-wheel
چرخدستی
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
wheel head
سرچرخدنده
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
چرخ آهنگری شده
steered wheel
چرخ هدایت شده
cast wheel
چرخ ریختگی
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
wheel trim
قالپاق
wheel tractor
فرمانتراکتور
front wheel
چرخجلو
idler wheel
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
fly wheel
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
چرخ طیار
ferris wheel
چرخ فلک
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
چرخ سمباده
driving wheel
چرخ گرداننده
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
balance wheel
رقاص ساعت
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
چرخ دستی
gyro wheel
rotor gyro
grinding wheel
چرخ سنباده
grinding wheel
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
چرخ سمباده
gear wheel
چرخ دنده
gear wheel
چرخ دندانه دار
driving wheel
چرخ محرک
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
چرخ سمباده
all wheel drive
محرک تمام چرخها
activity wheel
گردونه فعالیت
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
چرخ سمباده
spare wheel
چرخ زاپاس
spinning wheel
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
چرخ طیار
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
band wheel
چرخ تسمه خور
brake wheel
ترمز چرخها
break wheel
چرخ قطع
crown wheel
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control wheel
صفحه کنترل
color wheel
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
چرخ دندانه دار
chain wheel
چرخ زنجیر
capstan wheel
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
چرخ دوار
buffing wheel
چرخ سنباده
buff wheel
چرخ سنباده
four wheel drive
محرک چهار چرخ
turbine wheel
چرخ توربین
split wheel
چرخ نیمه یا نصفه
split wheel
نیم چرخ
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
چرخ عقب
ratchet wheel
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel
چرخ ضامن
print wheel
چرخ چاپ
ratchet wheel
اچار ضامن دار
potter wheel
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel
چرخ کوزه گری
planet wheel
چرخ دنده چرخان بدورمحور
spoke wheel
چرخ پره دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com