Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 86 (6 milliseconds)
English	Persian
steering wheels	رل
steering wheels	چرخ فرمان
steering wheels	چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels	غربالک
Other Matches
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
steering	روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
steering	فرمان
steering	راندن
steering	هدایت کردن
wheels	گرداندن
wheels	چرخیدن
wheels	گردش ناو
wheels	اتحادیه ورزشی
wheels	جاروب کردن با پا
wheels	ساسایی
wheels	چرخ سمباده
wheels	رل ماشین
wheels	چرخش
wheels	دور
There are wheels within wheels . <proverb>	هر چرخ را چرخى مى چرخاند .
There are wheels within wheels .	کاسه ای زیر نیم کاسه است
there are wheels within wheels	زیرکاسه نیم کاسه است
wheels	چرخ
wheels	چرخ طایر
steering cylinder	سیلندرفرمان
steering gear	جعبه دنده فرمان
steering gear	دنده سکان
steering gear	دنده فرمان
steering compass	قطبنمای سکان
steering committee	کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
steering committee	کمیته رهبری
steering gear	جعبه فرمان
steering linkage	اهرم بندی فرمان
steering mechanism	مکانیزم فرمان
steering tube	تیوپفرمان
steering lever	اهرم فرمان
steering shaft	محور فرمان
steering yoke	فرمان اتومبیل به شکل بال پرواز
steering swivel	مفصل فرمان
steering brake	قفل فرمان خود روشنی دار
steering axle	میل فرمان
steering wheel	چرخ فرمان
steering wheel	چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel	غربالک
steering wheel	رل
evasive steering	اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
steering position	wheelhouse
power steering	فرمان خودکار
steering axle	میله فرمان
brake wheels	چرخ های دندانه دار
spinning wheels	دوک نخ ریسی
to spin one's wheels <idiom>	بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
hell-on-wheels <idiom>	شخص غرغرو وبدخلق
spinning wheels	چرخ طیار
spinning wheels	چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spare wheels	چرخ زاپاس
cogged wheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
cogged wheels	چرخ های دندانه دار
cog wheels	چرخ های دندانه دار
gear wheels	چرخ های دندانه دار
gear wheels	چرخ دنده ها
driving wheels	چرخهایکمکیعقب
catherine wheels	رجوع شود به pinwheel
spinning wheels	چرخ نخ ریسی
meals-on-wheels	سرویسآوردنغذابهدرخانه
suck wheels	رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
to grease the wheels	چرخ هاراروغن زدن
to oil the wheels	چرخها را روغن زدن
to skid the wheels	ترمزکردن
steering wheel puller	وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
steering column tube	لوله فرمان
steering column lock	قفل فرمان اتومبیل
hand steering position	flat tiller
forward steering position	wheelhouse
controlled stick steering	دسته دنده خودکار
steering gear housing	بدنه جعبه فرمان
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
automatic steering device	سکان خودکار
steering wheel hub	قسمت میانی غربالک
steering wheel lock	قفل غربالک
steering worm sector	چرخ دنده حلزونی قطاعی فرمان
steering worm sector	تاج فرمان
steering column gear change	اتصال چرخ دنده فرمان
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com