English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
step backwards تنزل
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards برگشت [به حالت کم توسعه]
Other Matches
step by step seam welding جوشکاری بخیهای قدم به قدم
To go backwards. عقب عقب رفتن
backwards عقب افتاده
backwards به پشت
backwards ازپشت وارونه
backwards عقب مانده
To know it backwards. مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
backwards در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards سیگنال کنترل و handshaking
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backwards روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backwards تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backwards بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
backwards جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
backwards ارسال داده کنترل شده توسط گیرنده
backwards کودن
bend over backwards to do something <idiom> سخت تلاش کردن
To move backwards and forwards. عقب وجلو حرکت کردن
To and fro . Forwards and backwards. جلو وعقب
step by step selector سلکتور قدم به قدم
step by step reaction واکنش گام به گام
step by step switch گزینه گام به گام
step by step system سیستم گام به گام
step by step switch کلید قدم به قدم
step by step excitation تحریک تدریجی
step out قدم تندکردن
step out از محلی خارج شدن
to step aside بیکسو گام نهادن
to keep step قدم گرفتن
step out تند راه رفتن
step up اضافه کردن
step up برخاستن
step through عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
step up عمل کردن
step into بسهولت بدست اوردن
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
step it رقصیدن
step it دست افشاندن
step it پای کوبیدن
to step it رقصیدن
to step it دست افشاندن
to step it پای کوبیدن
step aside منحرف شدن
step aside کنار رفتن
step in مداخله بیجا در کاری کردن
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
step down کم شونده
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
non step یک سره
to step aside منحرف شدن
to step in پامیان گذاردن
to step in واردشدن
to step in توآمدن
to step in قدم نهادن در
step به دست آوردن
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
a step towards قدمی به طرف ...
in step با سرعت پیاده روی
Step on it! <idiom> گاز بده
to step in داخل شدن
to step in دخالت کردن توامدن
to step out گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
two step دوگامی
two step رقص دوگامی
Step by step . قدم به قدم
out of step <idiom> دریک گام نبودن
out of step <idiom> هم آهنگ وتوازن نداشتن
step down <idiom> شغل مهم خود را کنار گذاشتن
step on it <idiom> عجله کردن
step up <idiom> باعث سریع شدن چیزی
step up <idiom> توضیح گرفتن
as a first step <adv.> نخستین [اولا]
Step on it! <idiom> تند برو
i know him by his step او را میشناسم
step گام برداشتن
step پاشنه کفش
step قدم برداشتن
step کف پله
step سر سطر
step رتبه درجه
step پلکان
step مرحله پایه
step رکاب
step مرحله رتبه
step با گام پیمودن پله
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step رتبه
step قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step قدم رو
step جزء واکنش
step صدای پا
step-by-step قدم به قدم
step-by-step گام بگام
step-by-step تدریجی
step حرکت یک واحد به جلو یا عقب
step-by-step قدم بقدم
i know him by his step از گام برداری
step by step روش قدم به قدم
step by step قدم به قدم
step by step تدریجی
step by step قدم بقدم
step قدم
step قدم زدن
step پله
step-by-step روش قدم به قدم
step by step گام بگام
step مرحله
step واحد مجزا
step گام
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
to take a step forward یک قدم پیش نهادن
boarding step سکویتختهکوبی
to take a step forward گامی سوی جلو برداشتن
stutter step گامهای فریبنده در حال دو
tread of a step کف پله
step up transformer مبدل فزاینده
step wise تدریجی
step weir سرریز پلکانی
step wise قدم بقدم
to step a distance قدم کردن
retractable step پلهجمعشدنی
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
to step inside واردشدن
to step inside توآمدن
to step inside قدم نهادن در
hanging step پله معلق
goose-step رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step قدم اهسته
skip step چرخ فلک
to step inside داخل شدن
Mind the step! حواست به پله باشد!
sill step پلهآستانه
step chair صندلیپلهدار
step cut برشطبقهای
step groove شیارپله
step setting مراحلتنظیم
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
Hurry up !Step on it ! Come on! یا الله عجله نکن !
with measured step با اقدام مناسب [سنجیده]
step on one's toes <idiom> باعث رنجش شدن
step on the gas <idiom> عجله کردن
rock step پایهصخرهای
step up gear چرخ دنده افزاینده
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
to step a dance پای کوبیدن
to step a dance دست افشاندن
to step a dance رقصیدن
he isout of step پایش غلط است
herringbone step صعود جناقی
hop step طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
step a dance پای کوبیدن
step a dance دست افشاندن
half step نیم گام
half step نیم قدم
door step پله
full step یک قدم کامل
full step گام کامل
goose step قدم اهسته
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
goose step پا دادن
step a dance رقصیدن
single step تک مرحلهای
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
one step operation عمل تک مرحله
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
lock step غیر قابل انعطاف
lock step گیردار
lock step محدود
job step مرحله برنامه
job step گام برنامه
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
program step گام برنامه
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
side step سویگام
side step گریز
side step کنار رفتن
route step قدم راه رو قدم راه رفتن
route step فرمان قدم راه
quick step قدم تند
quick step گام تند
step cline شیب بیقاعده یامنقطع
step turn چرخش بطرف پایین تپه
step ladder نردبان
step jump پرش و برگشت روی همان پا
to break step غلط پا برداشتن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
curtail step پایین ترین پله پلگان
step polymerization بسپارش مرحلهای
step function تابع پلکانی
step function تابع پلهای
step mother نامادری
break step غلط پا برداشتن
step brother نابرادری
step stool چارپایه پله دار تاشو
step stair پله
step son پسرزن یا شوهر
step son نا پسری
step sister ناخواهری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com