Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
step brother
نابرادری
Other Matches
He resembles
[bears resemblance to]
his brother.
[He looks like his brother.]
او
[مرد]
شبیه به برادرش است.
step by step seam welding
جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step selector
سلکتور قدم به قدم
step by step switch
گزینه گام به گام
step by step switch
کلید قدم به قدم
step by step reaction
واکنش گام به گام
step by step system
سیستم گام به گام
step by step excitation
تحریک تدریجی
am i the keep of my brother?
ایامن نگهبان برادرخودهستم
what about your brother?
از برادرتان چه خبر دارید
brother
برادر
brother
اخ
brother
همقطار
half-brother
برادر ناتنی
lay brother
نیمچه کشیش
half brother
برادر ناتنی
uterine brother
برادر امی
half brother
نابرادری
Big Brother
برادر بزرگتر
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
half-brother
برادر امی یا ابی
full brother
برادرتنی
full brother
برادراصلی
soul brother
سیاهپوست
imeant his brother
مقصودم برادر اوست
brother in low
برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
brother in low
برادر زن
blood brother
برادر خوانده
blood brother
برادر هم خون
foster brother
برادر رضاعی
brother-in-law
هم داماد
brother in law
شوهر خواهر
brother in law
باجناق
brother in law
هم داماد
brother-in-law
باجناق
brother-in-law
برادر زن
brother in law
برادرشوهر
brother in law
برادر زن
brother-in-law
برادرشوهر
brother-in-law
شوهر خواهر
half blood brother
برادرناتنی
half blood brother
برادر امی یا ابوی
My younger brother and sister .
برادر وخواهر کوچک من
brother of half blood
برادر ناتنی
brother of full blood
برادر تنی
First prove that you are a brother , then claim th.
<proverb>
اول برادریت را ثابت کن بعد ادعاى ارث کن .
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
Step on it!
<idiom>
تند برو
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
Step on it!
<idiom>
گاز بده
step down
کم شونده
in step
با سرعت پیاده روی
step aside
کنار رفتن
non step
یک سره
out of step
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
step it
رقصیدن
step it
دست افشاندن
step it
پای کوبیدن
to step it
رقصیدن
to step it
پای کوبیدن
step aside
منحرف شدن
to step in
پامیان گذاردن
to step it
دست افشاندن
step in
مداخله بیجا در کاری کردن
step into
بسهولت بدست اوردن
to step in
واردشدن
to step in
دخالت کردن توامدن
to step out
گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
two step
دوگامی
two step
رقص دوگامی
to step in
داخل شدن
as a first step
<adv.>
نخستین
[اولا]
Step by step .
قدم به قدم
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
step down
<idiom>
شغل مهم خود را کنار گذاشتن
step on it
<idiom>
عجله کردن
step up
<idiom>
باعث سریع شدن چیزی
to step aside
منحرف شدن
to step aside
بیکسو گام نهادن
to keep step
قدم گرفتن
a step towards
قدمی به طرف ...
step out
از محلی خارج شدن
step out
قدم تندکردن
step through
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
out of step
<idiom>
دریک گام نبودن
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
step
به دست آوردن
to step in
قدم نهادن در
to step in
توآمدن
step up
برخاستن
step up
اضافه کردن
step up
عمل کردن
step up
<idiom>
توضیح گرفتن
step
مرحله پایه
step
قدم زدن
step
قدم برداشتن
step
مرحله رتبه
step
رتبه درجه
step
رکاب
step
صدای پا
step
قدم
step
پله
step
مرحله
step
پاشنه کفش
step
رتبه
step
گام برداشتن
step
با گام پیمودن پله
step
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step
قدم رو
step
گام
step
کف پله
step-by-step
قدم بقدم
step by step
روش قدم به قدم
step by step
قدم به قدم
step by step
گام بگام
step
سر سطر
step
حرکت یک واحد به جلو یا عقب
step out
تند راه رفتن
step
واحد مجزا
step by step
تدریجی
step by step
قدم بقدم
i know him by his step
او را میشناسم
step-by-step
تدریجی
step-by-step
گام بگام
i know him by his step
از گام برداری
step
پلکان
step
جزء واکنش
step
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step-by-step
روش قدم به قدم
step-by-step
قدم به قدم
to step a distance
قدم کردن
ring step
پلههایورودبهزمینبوکس
retractable step
پلهجمعشدنی
boarding step
سکویتختهکوبی
step wise
تدریجی
with measured step
با اقدام مناسب
[سنجیده]
to take a step forward
گامی سوی جلو برداشتن
stutter step
گامهای فریبنده در حال دو
to keep step to a band
مطابق موزیک پازدن
to take a step forward
یک قدم پیش نهادن
tread of a step
کف پله
rock step
پایهصخرهای
sill step
پلهآستانه
to step inside
قدم نهادن در
goose-step
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step
قدم اهسته
hanging step
پله معلق
step backwards
تنزل
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
to step inside
توآمدن
to step inside
واردشدن
step chair
صندلیپلهدار
step cut
برشطبقهای
step groove
شیارپله
step setting
مراحلتنظیم
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
step on one's toes
<idiom>
باعث رنجش شدن
step on the gas
<idiom>
عجله کردن
Mind the step!
حواست به پله باشد!
to step inside
داخل شدن
skip step
چرخ فلک
door step
پله
half step
نیم قدم
half step
نیم گام
he isout of step
پایش غلط است
herringbone step
صعود جناقی
to step a dance
پای کوبیدن
to step a dance
دست افشاندن
to step a dance
رقصیدن
hop step
طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
goose step
پا دادن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
step daughter
ربیبه
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
step daughter
نا دختری
step counter
گام شمار
step cline
شیب بیقاعده یامنقطع
full step
یک قدم کامل
full step
گام کامل
goose step
قدم اهسته
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
step a dance
پای کوبیدن
quick step
گام تند
program step
گام برنامه
step through method
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
one step operation
عمل تک مرحله
job step
گام برنامه
loop step
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
lock step
غیر قابل انعطاف
lock step
گیردار
quick step
قدم تند
job step
مرحله برنامه
route step
فرمان قدم راه
step a dance
دست افشاندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com