Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
step chair
صندلیپلهدار
Other Matches
step by step seam welding
جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step switch
گزینه گام به گام
step by step system
سیستم گام به گام
step by step switch
کلید قدم به قدم
step by step selector
سلکتور قدم به قدم
step by step excitation
تحریک تدریجی
step by step reaction
واکنش گام به گام
to take a chair
نشستن
chair
صندلی
chair
مقر
chair
کرسی استادی در دانشگاه
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
chair
برکرسی یاصندلی نشاندن
chair
خرک
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
take the chair
ریاست انجمنی را دارا بودن
an odd chair
صندلی تکی
an odd chair
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
arm chair
صندلی دسته دار
arm chair
صندلی راحتی
barrel chair
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
boatswain's chair
صندلی نقاله
electric chair
اعدام بوسیله برق
electric chair
صندلی اعدام الکتریکی
twisboat chair
قایق- صندلی تابدار
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
wheel chair
صندلی چرخ دار
windsor chair
صندلی دارای پشتی منحنی
wing chair
مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
sedan chair
تخت روان یکنفره
camp chair
صندلی تاشونده
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
morris chair
صندلی راحتی
hammock chair
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
he nestles in the chair
است
he nestles in the chair
در صندلی غنوده
he has passed the chair
رئیس بوده است
he has passed the chair
ریاست داشته است
swivel chair
صندلی چرخان
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
to bottom a chair
ته انداختن بصندلی
to fill the chair
ریاست کردن
fishing chair
صندلی در قایق ماهیگیری
to fill the chair
برکرسی نشستن
elbow chair
صندلی دسته دار
deck chair
صندلی حصیری تاشو
curule chair
صندلی عاج نشان
club chair
صندلی دسته دار بزرگ
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
types of chair
انواعصندلی
rocking chair
صندلی گهوارهای
office chair
صندلی اداری
rocking chair
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
easy chair
صندلی راحت
office chair
مبل اداری
curule chair
کرسی عاج
chair-rail
[قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
slide chair
مقرغلافمتحرک
director's chair
صندلیمدیر
folding chair
صندلیتاشو
typist's chair
صندلیتایپیست
Wassily chair
صندلیفلزی
cabriole chair
مبلاستیل
office swivel chair
صندلی گردان اداری
bean bag chair
صندلیکیسهایراحتی
step down
کم شونده
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
step out
قدم تندکردن
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
step in
مداخله بیجا در کاری کردن
step into
بسهولت بدست اوردن
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
step out
از محلی خارج شدن
in step
با سرعت پیاده روی
step it
دست افشاندن
step it
پای کوبیدن
to step it
رقصیدن
to step it
دست افشاندن
to step it
پای کوبیدن
step aside
منحرف شدن
step aside
کنار رفتن
step up
برخاستن
Step on it!
<idiom>
تند برو
Step on it!
<idiom>
گاز بده
step it
رقصیدن
step
به دست آوردن
to step in
دخالت کردن توامدن
to step out
گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
as a first step
<adv.>
نخستین
[اولا]
step up
<idiom>
توضیح گرفتن
two step
دوگامی
two step
رقص دوگامی
step up
<idiom>
باعث سریع شدن چیزی
step on it
<idiom>
عجله کردن
step down
<idiom>
شغل مهم خود را کنار گذاشتن
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of step
<idiom>
دریک گام نبودن
to step in
پامیان گذاردن
a step towards
قدمی به طرف ...
to step aside
منحرف شدن
step out
تند راه رفتن
step through
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
step up
اضافه کردن
step up
عمل کردن
to step in
قدم نهادن در
to step in
توآمدن
to step in
واردشدن
to step in
داخل شدن
to keep step
قدم گرفتن
to step aside
بیکسو گام نهادن
Step by step .
قدم به قدم
step
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step
قدم رو
i know him by his step
از گام برداری
step
قدم زدن
step
قدم برداشتن
step
رتبه درجه
step
پلکان
step
رکاب
step
مرحله پایه
step
رتبه
step
واحد مجزا
step
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step
جزء واکنش
step
سر سطر
step
کف پله
step
پاشنه کفش
step
حرکت یک واحد به جلو یا عقب
step
مرحله رتبه
step
با گام پیمودن پله
step
گام برداشتن
i know him by his step
او را میشناسم
step
مرحله
step by step
تدریجی
step by step
گام بگام
out of step
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
step-by-step
روش قدم به قدم
step-by-step
قدم به قدم
step-by-step
گام بگام
step-by-step
تدریجی
step-by-step
قدم بقدم
step by step
روش قدم به قدم
step by step
قدم به قدم
step by step
قدم بقدم
step
گام
step
صدای پا
step
قدم
step
پله
non step
یک سره
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
step backwards
تنزل
step brother
نابرادری
retractable step
پلهجمعشدنی
to take a step forward
گامی سوی جلو برداشتن
boarding step
سکویتختهکوبی
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
to take a step forward
یک قدم پیش نهادن
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
tread of a step
کف پله
rock step
پایهصخرهای
to break step
غلط پا برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
ring step
پلههایورودبهزمینبوکس
with measured step
با اقدام مناسب
[سنجیده]
sill step
پلهآستانه
skip step
چرخ فلک
Mind the step!
حواست به پله باشد!
goose-step
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
to step inside
قدم نهادن در
to step inside
توآمدن
goose-step
قدم اهسته
step on the gas
<idiom>
عجله کردن
step cut
برشطبقهای
step groove
شیارپله
step setting
مراحلتنظیم
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
to step inside
داخل شدن
hanging step
پله معلق
step on one's toes
<idiom>
باعث رنجش شدن
to step inside
واردشدن
he isout of step
پایش غلط است
step down transformer
مبدل کاهنده
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
step daughter
ربیبه
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
step daughter
نا دختری
step counter
گام شمار
job step
گام برنامه
job step
مرحله برنامه
step down transformer
ترانسفورماتور کاهنده کاهنده ولتاژ
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
step function
تابع پلهای
herringbone step
صعود جناقی
step mother
نامادری
step ladder
نردبان
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
hop step
طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com