English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
stolen goods اموال مسروقه
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
stolen goods مال مسروقه
stolen goods کالای مسروقه
Search result with all words
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
handing stolen goods اخفاء مال مسروقه
receiver of stolen goods مال خر
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
Other Matches
stolen مسروقه
stolen مسروق
stolen مسترق دزدیده
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
Her purse was pinched(stolen). کیف پولش را زدند
lock the barn door after the horse is stolen <idiom> نوشدارو پس از مرگ سهراب
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
available goods کالاهای موجود
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
goods کالا
goods جنس
goods اجناس
goods کالاها
goods امتعه
producer's goods مواد تولیدی
perishable goods perishables
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
producer goods کالاهای تولیدی
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
proprietary goods کالاهای اختصاصی
producer goods کالاهای سرمایهای
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای منع شده
prohibited goods کالاهای ممنوعه
producer's goods کالاهای مولد
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
overdue goods کالاهای تحویل نشده
lien on goods حق حبس کالا
knit goods کالای کش بافت
knit goods کش بافت
inwards goods کالاهای وارداتی
investment goods کالاهای سرمایهای
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate goods کالاهای واسطهای
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
heavy goods ماشین الات سنگین
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
merit goods کالاهای مطلوب
order for goods سفارش کالا
on receipt of the goods برسیدن کالا
on receipt of the goods بوصول کالا
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
nondurable goods کالاهای بی دوام
narrow goods نوار قیطان
narrow goods کاذی باریک
mixed goods کالاهای مختلط
merit goods کالاهای ایده ال
heavy goods محصول صنایع سنگین
public goods کالاهای عمومی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
white goods پارچه سفید نخی
white goods حوله سفید ملافه
yard goods اجناس ذرعی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
goods wagon واگنحملکالا
manufactured goods کالایکارخانهساز
Contraband goods. کالای قا چاق
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
substandard goods اجناس بنجل
transport of goods رفت و آمد بار
transport of goods حمل و نقل بار
valuable goods اشیاء باارزش
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
secondhand goods کالاهای دست دوم
smuggled goods کالای قاچاق
soft goods کالاهای بی دوام
soft goods کالاهای مصرف شدنی
spot goods کالاهای موجود
spot goods کالاهای اماده تحویل
staple goods کالای بسیار ضروری
valuable goods اشیاء بهادار
substitute goods کالاهای جانشین
supporting goods کالاهای حمایتی
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
the goods in question کالای موردبحث
to boycott goods تحریم کردن کالا
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
heavy goods کالاهای سنگین
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
capital goods دارایی ثابت
collective goods پارک و غیره
common goods کالای مورد نیاز عموم
business goods کالای تولیدی
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
complementary goods کالاهای مکمل
competitive goods کالاهای مورد رقابت
capital goods کالاهای سرمایهای
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
luxury goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods trains قطار حمل کالا
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
dry goods اجناس خشک
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
attractive goods کالاهای جذاب
appropriation of goods ضبط مال التجاره
acceptance of goods پذیرفتن کالا
acceptance of goods قبول کردن کالا
consumer goods کالای مصرفی
dry goods خشکبار
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods intake کالاهای دریافتی
hard goods اجسام سخت
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
goods afloat کالای در راه
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods and services کالاها و خدمات
goods in pledge کالای گروی
goods in transit کالاهای عبوری
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای دریافتی
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای درحال تحویل
handling of goods جابجایی امتعه
finished goods کالاهای اماده فروش
handling of goods جابجایی کالا
goods on consignment کالاهای امانی
finished goods کالاهای ساخته شده
final goods کالا برای مصرف نهائی
d. in second hand goods سمسار
d. in second hand goods دست فروش
hazardous goods امتعه خطرناک
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
discount of goods تخفیف روی کالا
dress goods قماشهای زنانه
goods receiving کالاهای دریافتی
hazardous goods کالاهای خطرناک
durable goods کالاهای بادوام
fate of goods وضعیت کالا
fancy goods کالاهای تجملی
final goods کالای نهائی
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
goods received note برگه دریافت کالا
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
labor intensive goods کالاهای کاربر
transportation of goods [American E] رفت و آمد بار
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
transportation of goods [American E] حمل و نقل بار
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
man made goods کالاهای ساخت بشر
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
the goods are orlie in pledge کالا در گرو اوست
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
mass production of goods تولید توده وار کالا
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
cost of goods manufactured قیمت تمام شده تولید
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
bogie goods truck کامیونحملکالا
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
mass production of goods تولید انبوه کالا
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
bogie goods van واگنحملکالا
To collect (pack)the household goods. اسباب خانه را جمع کردن
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
Iranian goods are usally solid. جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
This company guarantees prompt delivery of goods. این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com