Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
stop list
صورت متخلفین
stop list
اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
Other Matches
list
لیست توابع یا دستورات و حل آنها در برنامه
list
نمایش برنامه خط به خط به ترتیب درست
list
سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
list
لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
list
فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
list
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
list
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
list
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
list
تعداد موضوعات نمایش داده شده در یک لیست
list
مجموعه موضوعات مرتب شده داده
list
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
two way list
لیست دو طرفه
list
لیست گرفتن
list
سیاهه برداشتن
list
سیاهه
list
لیست
list
در فهرست نوشتن
list
صورت کردن
list
در فهرست واردکردن
list
میل
list
تمایل کجی
list
میدان نبرد
list
شیار نرده
list
کنار
list
سجاف
list
فهرست
list
سیاهه جدول
list
صورت
list
فهرست کردن
list
درلیست ثبت کردن
list
شیار کردن اماده کردن
list
کج شدن قایق به یک سمت
list
یک پهلو شدن
list
کج شدن
list
نوار
list
حاشیه
list
خوش امدن دوست داشتن
list
کج کردن
loading list
لیست بارگیری خودرو
list structure
ساختار لیست
list slippers
کفش ماهوتی
list slippers
کفش کتانی
list slippers
کفش پارچهای
list processing
پردازش لیست
list processing
لیست پردازی
list price
فهرست قیمتها
moderated list
لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
money list
لیست حقوق
money list
لیست پرداخت حقوق
part list
فهرست اجزاء
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
packing list
صورت بسته بندی
packing list
فهرست بسته بندی
nominal list
صورت اسامی
nominal list
فهرست نامها
multilinked list
لیست چند پیوندی
move list
فهرست بازیگران غیرفعال
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
list price
قیمت فهرست شده
linear list
لیست خطی
linked list
لیست پیوسته
linked list
لیست پیوندی
light list
چراغ نامه
key list
لیست کلیدهای رمز
key list
فهرست کلید رمز
indexed list
لیست شاخص دار
hatch list
لیست بار داخل دهلیزها بارنامه دهلیزها
LIST chunk
که چهار حرفی LIST که حاوی مجموعهای از زیر عضو است
list lessly
بیحالانه
list price
قیمت فاکتور
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
list of targets
لیست هدفها
list of targets
لیست اماجها
list of promotiona
صورت ترفیعات
list of lights
کتاب چراغها
list of books
فهرست یا صورت کتابها
list lessly
از روی بی علاقگی
free list
صورت کالاهای بی گمرک
parts list
لیست قطعات
to list one's doors
رخنههای درهای اطاق را باکهنه گرفتن
the free list
صورت کالای بی گمرک
target list
لیست اماجها
target list
لیست هدفها
symmetric list
لیست متقارن
subscripted list
لیست زیرنویس دار
shopping list
لیستخرید
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
trig list
لیست مثلثاتی
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
sucker list
<idiom>
لیستی از اشخاص ساده لوح
Your name was at the bottom of the list
اسمتان ته فهرست بود
honours list
لیستاعضاییکهترفیعدرجهمیگیرند
telephone list
لیستحافظهتلفن
short-list
فهرست کوتاه
mailing list
فهرست پستی
hit list
فهرست ضربه
unmoderated list
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
starter's list
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
sick list
صورت بیماران
price list
لیست قیمت
price list
فهرست قیمت
polling list
سیاهه نمونه برداری
polling list
سیاهه رای گیری
picking list
فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
pauper list
صورت گدایان یا اعانه بگیران
parts list
لیست اجزاء
parts list
فهرست قطعات
promotion list
لیست ترفیعات
property list
سیاهه خواص
share list
صورت بهای سهام شرکتها
sequential list
لیست ترتیبی
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
requirements list
فهرست نیازمندیها
push down list
لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
pushup list
لیست بالا فشردنی
pushdown list
لیست پایین فشردنی
push up list
لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
May I have the drink list, please?
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
free list
صورت مجانی ها
excused list
فهرست معاف ها
error list
سیاهه خطاها
black list
فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
chained list
لیست زنجیرهای
circular list
لیست دایرهای
chained list
لیست زنجیری
check list
سیاهه مقابله
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
dense list
لیست متراکم
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
black list
فهرست سیاه
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
berne list
کتاب علایم شناسایی بین المللی
waiting list
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list
لیست انتظار
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
assembly list
سیاهه همگذاری
berne list
کتاب معرفهای بین المللی مرس
black list
لیست سیاه
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
tariff price list
نرخ
His nave was struck off the list.
نامش را از فهرست زده اند
mailing list program
برنامه لیست پستی
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
authorized stockage list
لیست ذخیره انبار مجاز
authorized stockage list
صورت شارژ انبار
bulleted list chart
لیست جدولی بولت دار
list processing langauge
زبانهای پردازش لیست
list processing langauge
زبان لیست پردازی
double linked list
لیست پیوندی مضاعف
spare parts list
فهرست لوازم یدکی
essential item list
فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
drop down list box
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
To be in someones black list (book).
درلیست سیاه کسی بودن
simple list text chart
جدول نوشتاری با لیست ساده
stop
مکث
stop
ایستادن توقف کردن
stop
متوقف کردن ایستگاه
t stop
روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
stop
جلوگیری منع
stop
ایستادن
stop
توقف منزلگاه بین راه
stop
توقف
stop
ایستگاه نقطه
stop
قطع کردن
non-stop
پیوسته
non-stop
پایسته
non-stop
بیتوقف
non-stop
یکسره
stop
مانع
stop
متوقف کننده
stop
گیره
stop
برخورد
stop
ورجستن
non-stop
یک ریز
stop
ناک دان
stop
استوپ داور بوکس
non-stop
بیوقفه
non-stop
مدام
stop
منع
stop-go
رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
to stop
[doing something]
دست کشیدن
to stop
[doing something]
ایستادن
[از انجام کاری]
to stop
[doing something]
توقف کردن
[از انجام کاری]
stop out
دیر به خانه آمدن
[شب]
stop
ایستاندن
stop
ایست
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
to come to a stop
ایستادن
[مهندسی]
to come to a stop
متوقف شدن
[مهندسی]
to come to a stop
از کار افتادن
[مهندسی]
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
stop
تعطیل کردن
stop by
<idiom>
ملاقات کردن
stop off
<idiom>
توقف بین راه
stop over
<idiom>
شب بین راه ماندن
stop over
توقف کوتاه مدت
stop
سدکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com