English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
stopping sight distance فاصله دید ایست
Other Matches
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
total stopping distance طول ایست کامل
sight distance مسافت دید
sight distance فاصله دید
sight distance طول دید
overtaking sight distance طول دید
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance فاصله دیدپیش افتی
stopping جلوگیری منع
stopping لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping انجام ندادن عملی
stopping توقف انجام کار
stopping مکث
stopping توقف
stopping ایستگاه نقطه
stopping توقف منزلگاه بین راه
stopping منع
stopping خواباندن بند اوردن
stopping تعطیل کردن
stopping سدکردن
stopping نگاه داشتن
stopping از کار افتادن مانع شدن
stopping ایستادن توقف کردن
stopping ایستاندن
stopping ایست
stopping مانع
stopping قطع کردن
stopping ایستادن
stopping استوپ داور بوکس
stopping ناک دان
stopping ورجستن
stopping برخورد
stopping گیره
stopping متوقف کننده
stopping متوقف کردن ایستگاه
stopping the work تعطیل کردن کار
stopping the work متوقف کردن کار
thought stopping technique فن بازداری اندیشه
to keep one's distance دوری جستن
to keep one's distance اشنایی نکردن
to keep one's distance کناره گیری کردن
known distance مسافت معلوم
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
known distance فاصله معلوم
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
distance برد سلاح
distance دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance بعد دورکردن
distance دوری
distance فاصله
distance مسافت
distance مسیر مسابقه
distance تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance بعد
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance vision دید دوربرد
distance receptor گیرنده دوربرد
distance protection وسیله حفافت فاصله
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
distance wadding لایی
distance wadding لایی جازم
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
ecological distance فاصله بوم شناختی
f. distance or length فاصله کانونی
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
focal distance فاصله کانونی
frequency distance فاصله فرکانس
distance meter بعد سنج
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance runner دونده استقامت
buffer distance حاشیه امنیت
center distance فاصله ازمرکز
code distance فاصله رمز
center distance فاصله مرکزی
coherence distance فاصله همدوسی
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
buffer distance محوطه امنیت
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
distance between centers طول دوران
bond distance طول پیوند
distance meter فاصله سنج
distance line طناب نگهدارنده ناوها
distance line طناب تنظیم فاصله
distance man دونده استقامت
haul distance فاصله حمل
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
safe distance فاصله بی خطر
safe distance مسافت امن اطراف مین
shouting distance فاصله صدا رس
signal distance فاصله علامتی
skip distance خیز موج
social distance فاصله اجتماعی
supporting distance مسافت پشتیبانی
supporting distance بردپشتیبانی سلاحها
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time distance زمان عبور ستون
to step a distance قدم کردن
training distance مسافت تمرین
unit distance با فاصله واحد
weaving distance طول تقاطع
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
polar distance فاصله قطبی
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
image distance عرض تصویر
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
internuclear distance فاصله بین هستهای
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
distance travelled مقدارطیشده
distance scale مقیاسمسافت
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset distance فاصله برون محوری
distance post قرارگاهمحلمسابقه
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
zenith distance ارتفاع راس القدم
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
weaving distance طول تلاقی مسافت همبری
distance light نورافکن
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance از راه دور
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance راه دور
angular distance فاصله زاویهای
linear distance خط هوایی
air distance مسافت هوایی
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
long distance ازراه دور تلفن کردن
long distance دارای مسافت زیاد
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance دارای مسافت دور
long-distance از راه دور
long-distance دارای مسافت زیاد
long-distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance راه دور
long-distance دارای مسافت دور
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
fixed distance marking خطمقطعثابت
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
long distance supply تغذیه مسافت دور
long distance reception دریافت دور
long distance line خط ارتباطی
long distance cable کابل ارتباطی
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
economic haul distance فاصله اقتصادی حمل
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
half-distance line خطنیمفاصله
direct distance dialing شماره گیری فاصله مستقیم
bogardus social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
in sight دیده شدنی
take a sight ارتفاع گرفتن
sight بینش
to in sight into something چشم خرد در چیزی باز کردن
second sight نهان بینی بسختی راه رفتن
sight رصد کردن ستارگان
sight seeing تماشا
sight باصره
sight seeing دیدار منافر جالب
sight رویت
sight دید زدن نشان کردن
take a sight altitude the take, shoot : syn
in sight نزدیک
sight بازرسی کردن رویت کردن
out of sight ناپیدا
sight شباک
out of sight غایب از نظر
second sight بصیرت
second sight روشن بینی
near sight نزدیک بینی
sight منظره دستگاه سایت
sight نظر منظره
sight دوربین دیدن
second sight بینایی
on sight در معرض دید
on sight در میدان دیددوربین
sight میدان دید
on sight دیداری
on sight برویت
second sight دور بینی
sight بینایی
sight زاویه یاب توپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com