Dictiornary-Farsi | storm water | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
storm water	فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی


Search result with all words

storm water overflow	سرریز اب باران
storm water retention tank	منبعهای نگهدارنده اب باران
Other Matches

storm	توفانی شدن
storm	طوفان
to take by storm	با حمله گرفتن
storm	یورش اوردن
storm	باحمله گرفتن
storm	تغییر ناگهانی هوا
storm	توفان
take by storm <idiom>
take by storm <idiom>	پذیرفتن
storm	کولاک
storm lane	گذرگاه طوفان
storm bound	گرفتاریادچارطوفان
storm door	درب عایق هوای توفانی
storm clcud	وضع اشوب نما
storm clcud	ابر طوفان دار
storm card	طوفان نمای دریایی
fire-storm	توده اتش
storm boat	نوعی قایق سبک هجومی موتوری
storm boat	قایق سبک وسریع السیر
storm bird	بنزین ریختن ماشین
line storm	طوفان مستقیم
storm collar	دستمقاوم دربرابرتوفان
tropical storm	طوفاناستوایی
pawn storm	توفان پیادهای شطرنج
ice storm	کولاک
storm cloud	ابرهایسیاهطوفانی
ice storm	طوفان همراه باتگرگ
sand storm	طوفان ریگ
feeding storm	طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
he was overtake by a storm	گرفتارطوفان شد
snow storm	کولا ک برف
he was overtake by a storm	طوفانی باودر رسید
hail storm	طوفان تگرگ
storm and stress	اشوب وغوغا
storm bird	بنزین
storm sewer	لوله فاضلاب اب باران
storm smear	پراکندگی طوفان
storm trooper	گارد حمله المان نازی
storm window	پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
the storm raved itself out	طوفان غریدوغریدتا فرونشست
thunder storm	تندریااذرخش
thunder storm	رعد وبرق
hail storm	باریدن تگرگ
storm warning	پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
storm trooper	بیرحم
storm trooper	گروه توفان
fire storm	توده اتش
sandstorm or dust storm	طوفانخاکوشن
The massive storm has moved across Iceland.	این طوفان بزرگ از روی ایسلند رد شد.
He stands there like a duck in a thunder storm. <idiom>	مانند خر در گل گیر کرده. [اصطلاح مجازی]
water course	حق المجری
f.water	عرق رازیانه
above water <adj.>	روی آب
water down <idiom>	ضعیف شدن
water way	راه ابی
above water <adj.>	شناور
first water	درجه اول
She let the water out .	آب را ول کرد
water way	ابراهه
water way	مسیل
water course	حق الشرب
by water	با کشتی
water course	مجرای اب
of the first water	بهترین
by water	از راه دریا
on the water	در کشتی
by water	از راه رودخانه
mean water	میان اب
water still	دستگاه تقطیر اب
first water	بالاترین مقام
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
water	مایع
water	پیشاب
water	ابگونه
water	اب
to water	آب دادن
to water	آب ریختن
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water	اب دادن
to water something	آب دادن [گیاه]
water	آب
water glass	لیوان اب
water hyacinth	وردالنیل
water fast	پارچه شورنرو
water pepper	فلفل ابی
water glass	شیشه مایع
water guage	فشار سنج اب
water gas	گاز اب
water glass	اب شیشه
water filter	صافی اب
water pipe	لوله اب
water gauge	اندازه اب نما
water gauge	اب پیم
water front	جبهه رطوبتی
water hazard	مانع ابی در مسیر گوی گلف
water fowl	پرنده ابی
water fowl	مرغ ابی
water glass	شیشه محلول
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water pepper	زنجبیل سگ
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water mill	اسیاب ابی
water level	تراز اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level	سطح اب
water meter	اب سنج
water nymph	حوری دریایی
water lily	نیلوفر ابی
water line	خط ابخور ناو
water logging	ابسیری
water meter	کنتور اب
water melon	هندوانه
water loss	ابکاهی
water jump	مانع ابی
water jacket	صندوق اب
water hammer	ضربت قوج
water hammer	ضربت قوچ
water hardening	سختگردانی با اب
water heater	فرف ابگرم کن
water heater	ابگرم کن
water hole	سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole	چاله اب
water hyacinth	سنبل ابی
water moccasin	مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill	اسیاب
water nymph	الهه دریایی
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket	ابدان
water lowering	زهکشی
water fast	رنگ نرو
tap water	اب شیر
wade into the water	راه رفتن در اب
waste water	فاضلاب
water aspirator	خرطوم ابی
water bag	کیسه اب
water bailiff	میراب
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance	بیلان اب
water bearer	دلو
water bearer	ساکب الماء
water bearer	ریزنده اب ابریز
voidance water	زیر اب
voidance water	منجلاب
up to the middle in water	تا کمر در اب
water paint	رنگ لعابی
the water was overknee	اب از زانو میگذشت
to drink water	اب خوردن
to drink water	اب اشامیدن
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water	اب رابه بینی کشیدن
to soften a water	سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water	به اب زدن
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
underground water	اب زیرزمینی
underground water	اب درون زمین
undermining by water	اب شستگی
undermining by water	اب رفتگی کف
water bed	تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed	تشک ابی
water bonded	اب بند شده
water cooling	خنک کردن بااب
water cress	شاهی اتی
water cure	اب درمان
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water damage	خسارت اب دیدگی
water displacement	زهکشی کردن
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal	فاضلاب
water disposal	اگوکشی
water disposal	ساختن اگو
water dog	سگ ابی
water dog	شناگر ماهر
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water cooling	خنک کنندگی اب
water content	درصد رطوبت
water container	فرف اب
water boy	بچه سقا
water boy	سقا
water buffalo	گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen	قمقمه
water car	ارابه اب فروشان
water car	ارابه اب پاش
water carriage	حمل از راه اب
water carrier	دلو
water circulation	گردش اب
water coiour	ابرنگ
water colour	ابرنگ
water colour	رنگاب
water colour	نقاشی ابرنگی
water driver	مقنی
water pipe	تنبوشه
supply of water	ذخیرهآب
fish out of water <idiom>	طرف وصله ناجوراست
head above water <idiom>	آشکاری مشکل
hold water <idiom>
hot water <idiom>
water under the bridge <idiom>	همه چیز عوض شده
in hot water <idiom>	در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb>	آب از آب تکان نمى خورد .