English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English Persian
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
Search result with all words
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
Other Matches
hardening سخت گردانی
hardening سفت شدگی
hardening سخت شدن
after hardening دوباره سخت کردن پلاستیک
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
hardening of concrete سخت شدن بتن
hardening of mortars سخت شدن ملاتها
hardening and temper بهتر کردن تشویه ی فولاد
hardening room اطاق سخت گردانی
hardening constituent جزء سخت گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
broken hardening سخت گردانی شکسته
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
double hardening سخت گردانی مضاعف
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
age hardening سخت گردانی زمانی
case hardening سخت گردانی سطحی
hardening furnace کوره سخت گردانی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
work hardening سخت گردانی سرد
work hardening سخت کاری فلزات
water hardening سختگردانی با اب
temper hardening سخت گردانی بازپخت
rapid hardening زود سخت
radiation hardening سخت گردانی تابشی
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
air hardening steel فولاد هوا سخت شده
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
depth of hardening zone عمق سختی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
rapid hardening portland cement سیمان پرتلند با مقاومت زیاد
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
to strain out صاف کردن ودراوردن
to strain at anything در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to be on the strain زیادخسته شدن
to strain after anything در پی چیزی تقلا کردن
to be on the strain زیاد مصرف شدن
take a strain وارد کردن فشار به طناب
to strain کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
re strain دوباره صاف کردن
strain زیادکشیدن
strain تغییر شکل
strain ضرب دیدگی
strain تغییر شکل نسبی
strain افزایش طول نسبی
strain تغییرشکل
strain دگردیسی
strain دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain تقلا
strain در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain کوشش زیاد کردن
strain زور زدن سفت کشیدن
strain اصل زودبکار بردن
strain پیچ دادن
strain کش دادن
strain نژاد
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain رگه
strain کج کردن پالودن
strain صاف کردن
strain خسته کردن
strain فشار
strain کشیدن
strain کوشش درد سخت
strain کرنش
strain کشش بار
strain کشیدگی
strain زور
strain سفت کشیدن
strain تجاوز کردن از
strain انبساط
strain حالت موروثی
strain کشش
strain سوء استفاده کردن از
strain gauge کشش سنج
strain energy انرژی تغییر شکل
strain harden سخت کردن کرنشی
strain energy انرژی کرنش
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain hadening سخت گردانی کرنشی
strain hadening سخت گردانی سرد
strain energy انرژی کشیدگی
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
do not strain your nerves . با عصاب خودتان فشار نیا ورید
torsional strain فشار پیچشی
to strain one's eyes فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
to strain one's eyes چشم خود رازیاد خسته کردن
transannular strain کشیدگی دو سر حلقه
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
torisonal strain فشار پیچشی
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
to strain every nerve منتهای کوشش را بعمل اوردن
eye strain خستگی چشم
eye strain چشم کوفتگی
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
strain energy انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
shearing strain پیچیدگی برشی
shear strain تغییر شکل برشی
linear strain تغییر شکل نسبی خطی
lateral strain تغییر شکل نسبی جانبی
it is a strain on one's energy خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy خیلی زور میبرد
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
he talked in another strain لحن اوتغییریافته بود
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
front strain کرنش پیچشی
angle strain کرنش زاویهای
elastic strain تغییر شکل نسبی ارتجاعی
angle strain کشیدگی زاویهای
dielectric strain بار دی الکتریکی
simple strain تغییر طول نسبی ساده
soil strain فشار زمین
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain curve نمودار تغییر شکل
strain at failure تغییر شکل درگسیختگی
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain rate میزان تغییر شکل
strain limit حد تناسب میان تنش و انبساط
strain insulator مقره جداکننده
bulk strain تغییر شکل نسبی حجمی
strain hardenability سخت گردانی سخت
strain hardness سختی کشی
strain hardness سختی درجه
The rope severd under the strain . طناب تحت فشار قطع شد
baeyer strain theory نظریه کرنش- کشیدگی بایر
ring strain theory نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
strain test apparatus دستگاه ازمون دگروشی
repetitive strain injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
inductance strain gauge تغییر بعدسنج القائی
stress strain curve منحنی تنش به افزایش طول نسبی
stress strain diagram نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com