Dictiornary-Farsi | strain hardness | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 139 (7 milliseconds)

English	Persian
strain hardness	سختی درجه
strain hardness	سختی کشی


Other Matches

hardness	سختی
hardness	شکنندگی
hardness	شدت
hardness	اشکال سفتی
hardness	دشواری
abrasion hardness	درجه سایش پذیری
abrasive hardness	درجه سایش پذیری
water hardness	درجه سختی آب
carbonet hardness	درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
temporary hardness	سختی موقت
scratch hardness	درجه سختی خراش
scleroscope hardness	دستگاه سختی سنج
red hardness	سختی گرم سرخ
rebound hardness	سختی جهشی
permanent hardness	سختی دائمی
impact hardness	سختی برخورد
hardness tester	ازمایش کننده یا تستر سختی
hardness of water	سختی اب
file hardness	زبری سوهان
brinell hardness	سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
hardness test	ازمایش سختی
water hardness	[میزان املاح موجود در آب]
thrust hardness	درجه سختی فشاری
vickers hardness test	ازمایش سختی ویکرز
rebound hardness test	ازمایش سختی جهشی
rockwell hardness test	ازمایش سختی راک ول
hardness testing machine	دستگاه ازمایش سختی
scratch hardness tester	ازمایشگر سختی خراش
brinell hardness number	ضریب سختی برینل
brinell hardness test	طریقه اندازه گیری سختی برینل
permanent hardness of water	سختی دایم اب
drop hardness test	ازمایش سختی سقوطی
brinell ball hardness test	ازمایش فشار گلوله برینل
vicker's diamond hardness tester	دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
strain	نژاد
to strain out	صاف کردن ودراوردن
strain	اصل زودبکار بردن
strain	کش دادن
strain	زور زدن سفت کشیدن
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
re strain	دوباره صاف کردن
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
strain	زور
strain	فشار
strain	کوشش درد سخت
strain	پیچ دادن
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
to be on the strain	زیادخسته شدن
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
strain	تقلا
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
strain	رگه
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain	کشش
strain	زیادکشیدن
strain	صاف کردن
strain	تغییر شکل نسبی
strain	افزایش طول نسبی
strain	تجاوز کردن از
strain	تغییرشکل
strain	دگردیسی
strain	سفت کشیدن
strain	انبساط
strain	حالت موروثی
strain	کشیدن
strain	کشش بار
strain	کشیدگی
strain	ضرب دیدگی
strain	سوء استفاده کردن از
strain	کج کردن پالودن
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain	کوشش زیاد کردن
strain	کرنش
strain	خسته کردن
strain	تغییر شکل
strain energy	انرژی کشیدگی
strain harden	سخت کردن کرنشی
strain hadening	سخت گردانی سرد
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید
strain gauge	کشش سنج
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
torsional strain	فشار پیچشی
torisonal strain	فشار پیچشی
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
eye strain	خستگی چشم
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
eye strain	چشم کوفتگی
strain energy	انرژی کرنش
strain energy	انرژی تغییر شکل
shearing strain	پیچیدگی برشی
shear strain	تغییر شکل برشی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
front strain	کرنش پیچشی
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
dielectric strain	بار دی الکتریکی
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
angle strain	کشیدگی زاویهای
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
soil strain	فشار زمین
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain curve	نمودار تغییر شکل
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
angle strain	کرنش زاویهای
strain rate	میزان تغییر شکل
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
strain hardenability	سخت گردانی سخت
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain insulator	مقره جداکننده
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی