English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
strain test apparatus دستگاه ازمون دگروشی
Other Matches
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
apparatus اپارات
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
apparatus شعبه
apparatus شعبه حزب
apparatus الت دستگاه
apparatus اسباب
apparatus لوازم
apparatus ماشین
apparatus جهاز
apparatus دستگاه
measuring apparatus دستگاه اندازه گیری
orsat apparatus دستگاه رسا
diving apparatus تختهپرش
Golgi apparatus دستگاهگلژی
x ray apparatus دستگاه رونتگن
smoking-apparatus ماشیندودزا
mental apparatus دستگاه ذهن
absorption apparatus دستگاه جذب
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
psychic apparatus دستگاه روانی
electric apparatus دستگاه الکتریکی
frame of an apparatus شاسی
receiving apparatus وسیله برقی
setting up apparatus دستگاه سوار کردن
telegraph apparatus دستگاه تلگراف
breating apparatus دستگاه تنفس
breating apparatus دستگاه دم زدن
gasifying apparatus دستگاه تبخیر
throwing apparatus لوازم پرتاب
gasifying apparatus کاربراتور
error of measuring apparatus خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
induction heating apparatus شوفاژ القائی
horse [gymnastics apparatus] خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
high tension apparatus دستگاه فشار قوی
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
continuous extraction apparatus دستگاه استخراج پیوسته
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
insulation testing apparatus عایق سنج
abderthalden drying apparatus دستگاه خشک کن ابدرهالدن
printing receiving apparatus دستگاه گیرنده ثبات
electrical scoring apparatus دستگاهامتیازبندیبرقی
self-contained breathing apparatus اسبابتنفسی
disruptive voltage measuring apparatus دستگاه اندازه گیری ولتاژشکست
strain سفت کشیدن
to strain out صاف کردن ودراوردن
to strain کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
to strain after anything در پی چیزی تقلا کردن
take a strain وارد کردن فشار به طناب
to be on the strain زیادخسته شدن
to strain at anything در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to be on the strain زیاد مصرف شدن
re strain دوباره صاف کردن
strain حالت موروثی
strain نژاد
strain صاف کردن
strain انبساط
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain کش دادن
strain رگه
strain سوء استفاده کردن از
strain تجاوز کردن از
strain در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain کج کردن پالودن
strain کشیدگی
strain زیادکشیدن
strain کرنش
strain زور زدن سفت کشیدن
strain کشش بار
strain اصل زودبکار بردن
strain کشیدن
strain دگردیسی
strain کوشش زیاد کردن
strain تغییرشکل
strain ضرب دیدگی
strain پیچ دادن
strain کوشش درد سخت
strain افزایش طول نسبی
strain فشار
strain زور
strain کشش
strain تقلا
strain تغییر شکل نسبی
strain تغییر شکل
strain خسته کردن
it is a strain on one's energy خیلی زورمصرف میکند
torisonal strain فشار پیچشی
shearing strain پیچیدگی برشی
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
lateral strain تغییر شکل نسبی جانبی
do not strain your nerves . با عصاب خودتان فشار نیا ورید
to strain one's eyes فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
bulk strain تغییر شکل نسبی حجمی
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes چشم خود رازیاد خسته کردن
torsional strain فشار پیچشی
eye strain خستگی چشم
eye strain چشم کوفتگی
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
shear strain تغییر شکل برشی
angle strain کشیدگی زاویهای
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
to strain every nerve منتهای کوشش را بعمل اوردن
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
transannular strain کشیدگی دو سر حلقه
linear strain تغییر شکل نسبی خطی
angle strain کرنش زاویهای
front strain کرنش پیچشی
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain at failure تغییر شکل درگسیختگی
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain curve نمودار تغییر شکل
strain energy انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain energy انرژی تغییر شکل
strain energy انرژی کرنش
he talked in another strain لحن اوتغییریافته بود
strain energy انرژی کشیدگی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
strain gauge کشش سنج
strain hadening سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کرنشی
strain harden سخت کردن کرنشی
elastic strain تغییر شکل نسبی ارتجاعی
strain rate میزان تغییر شکل
strain hardness سختی کشی
strain hardenability سخت گردانی سخت
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
dielectric strain بار دی الکتریکی
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
soil strain فشار زمین
simple strain تغییر طول نسبی ساده
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
it is a strain on one's energy خیلی زور میبرد
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hardness سختی درجه
strain insulator مقره جداکننده
strain limit حد تناسب میان تنش و انبساط
stress strain diagram نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
stress strain curve منحنی تنش به افزایش طول نسبی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
repetitive strain injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
baeyer strain theory نظریه کرنش- کشیدگی بایر
inductance strain gauge تغییر بعدسنج القائی
ring strain theory نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
The rope severd under the strain . طناب تحت فشار قطع شد
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
f test ازمون اف
t test ازمون تی
test course مسافت ازمایش
test value نمره ازمون
self test ازمایش خودکار
self test خودازمایی
test معیار
test آزمون
test آزمایش
test آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test شهادت گواهی بازرسی کردن
test ازمایش کردن امتحان
test محک زدن
test ازمودن کردن
test امتحان
test امتحان
test اختیار
test تست
test تست کردن ازمایش
test معاینه کردن
test ازمایش کردن
test اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test تست
to do a test امتحان کتبی نوشتن
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
test محک
x o test ازمون ضربدر و دایره
z test ازمون " زی "
u test ازمون یو
test امتحان کردن
test امتحان محک
rorschach test ازمون رورشاخ
performance test ازمون عملکردی
power test ازمون قدرت
recognition test ازمون بازشناسی
post test پس ازمون
repeated test ازمون دوباره
personality test ازمون شخصیت
performance test ازمون عملی
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
rivet test ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
proverbs test ازمون ضرب المثلها
spinning test تست ویژگیهای چرخش هواپیما
shearing test ازمون برشی
stripping test ازمایش زدودن
reasoning test ازمون استدلال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com