Dictiornary-Farsi | straw boss | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 49 (5 milliseconds)

English	Persian
straw boss	وردست سر عمله
straw boss	مباشرکارگران
straw boss	[سرپرست فاقد اختیارات کافی]


Other Matches

boss	نقش برجسته تهیه کردن
boss	برجستگی
boss	گل میخ
boss	قبه
boss	اربابی کردن
boss	برامدگی تزیینی
boss	تکیه گاه یاتاقان شفت ها
boss	کارفرما
boss	برجسته کاری ریاست کردن بر
boss	ارباب برجسته
boss	رئیس کارفرما
boss	ناف روی قطعات ریختگی قوز
boss	گلمیج برجستگی
He is not the boss for nothing.	بیخود نیست رئیس شده
boss	پشت بند حصیری هدف
last straw <idiom>	[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
last straw <idiom>	[به آخر خط رسیدن]
straw	ماشوره
straw	پوشال بسته بندی
straw	ناچیز
straw	حصیر نی
straw	بوریا
straw	کاه
straw	پوشال
straw	کلش
boss formerly boce	[بلوک منبت کاری شده برجسته]
He is in bad with the boss.	با رئیس اش بد است
boss-eyed	چشمهایبهطرفهم
straw yellow	رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
straw in the wind <idiom>	نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
lapfulof straw	یک دامن کاه
straw board	مقوای ضخیم
straw vote	اخذ رای غیر رسمی وازمایشی
straw poll	نظرخواهیغیررسمی
it is not worth a straw	پر کاهی نمیارزد
straw spreader	چنگکافشان
to thatch with straw	کاهگل کردن
straw wine	شراب شیرین کشمش
He is the boss . He runs the show.	اوهمه کاره است
The suggestion didn't go down very well with our boss.	کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
plaster of clay and straw	کاهگل
mud straw mixture	کاهگل
You cannot make bricks without straw. <proverb>	بى کاه نتوان خشت ساخت .
straw that breaks the camel's back <idiom>	مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss .	رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!	من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!