Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English
Persian
stream routing
روند رود
stream routing
روند روانه
Other Matches
re-routing
ارسال در یک متفاوت
routing
ارسال
routing
صفحه ویدیو متنی که مسیر سایر صفحه ها را شرح میدهد
routing
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
routing
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
routing
راهیابی
routing
مسیرگزینی مسیریابی
routing
تعیین مسیرعبور عزیمت
routing
مسیریابی کردن
routing
مسیریابی
routing
مسیرگزینی
routing
عزیمت کردن راه افتادن
alternate routing
مسیریابی اصلاح پذیر
alternate routing
مسیریابی تغییرپذیر
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
alternate routing
گزینش مسیر دیگر
information routing
مسیریابی اطلاعاتی
routing indicator
نمایندهء مسیرگزینی
routing identifier
نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
routing plane
رنده تهرند
routing plane
رنده کفرند
up stream
بالارود در قسمت بالای نهر
to go with the stream
همرنگ جماعت شدن
on stream
درحال فعالیت
on stream
در حال عمل درعمل
stream
جریان اب
against the stream
<adv.>
مخالف جریان
stream
مسیل
stream
جریان طولانی داده سری
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream
سیلان
stream
رودخانه ابراهه
stream
جوب
stream
جریان اب ابیاری جویبار
stream
روانه
stream
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream
جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream
جماعت
stream
رود جوی
stream
نهر
against the stream
بر ضد جریان اب
stream
جریان
ephemeral stream
رود فصلی
head stream
سرچشمه رودخانه
stream of income
جریان درامد
stream of consciousness
سیلان ذهن
stream of consciousness
تسلسل روانی
stream of consciousness
جریان فکر
stream lines
خطوط جریان
stream line
خط هدایت جریان
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
stream day
روز کاریاگردش ماشین
stream corridor
دالان رود
stream centerline
اسه ابراهه
free stream
جریان ازاد
stream takeoff
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
to strive against the stream
<idiom>
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
subterranean stream
طوفانزیرزمینی
jet stream
تند باد
transport stream
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
traffic stream
جریان رفت و امد
traffic stream
جریان امد و شد
to rush a stream
از نهری تند گذشتن
ephemeral stream
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
tidal stream
current tidal
stream turbine
توربین بخار
stream bed
بستر ابراهه
stream anchor
anchor kedge
Gulf Stream
جریان اب گرم گلف استریم
job stream
مسیل برنامه ها
bit stream
رشته ذره یی
bit stream
بیتهای متوالی
bit stream
مسیل بیتی
bit stream
نهربیتی
output stream
نهر خروجی
output stream
مسیل خروجی
bit stream
گروه بیتی
blood stream
جریان خون
stream of money
جریان پول
job stream
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
in stream procedure
رویه با مسیل
side stream
ریزابه
tributary stream
ریزابه
data stream
مسیل یا نهر داده
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
input stream
مسیل ورودی
input stream
جریان سیر ورودی
data stream
سیر داده
jet stream
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
stream anchor
لنگر ضد جریان اب
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
job output stream
مسیل خروجی برنامه
input job stream
مسیل برنامه ورودی
job input stream
مسیل ورودی برنامه
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com