English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
street light تیرچراغبرقخیابان
Other Matches
street value پولیکهبابتدریافتموادمیشود
an off street کوچه فرعی
It's one-way street. آن خیابان یک طرفه است.
up the street بالای خیابان
street راه
street کوی
by street کوچه پرت
through street راه ترانزیت
street خیابان
street کوچه
street خیابانی جاده
street مسیر
to get the key of the street بی خانه بودن
tolay street on اهمیت دادن
lombard street خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
Do you have a street map? آیا نقشه خیابانها را دارید؟
man in the street <idiom> مردم عادی یا متوسط
man in the street فرد معمولی
Downing Street خیابان داونینگ
man in the street ادم متعارفی
tolay street on تاکید کردن
tolay street on باتکیه تلفظ کردن
in queer street دچار رسوایی
street bet شرطخیابانی
Fleet Street جراید لندن
Fleet Street خیابان فلیت
Downing Street نخست وزیر
Downing Street دولت انگلیس
high street خیاباناصلیشهر
street credibility داراینقطهنظراتمشترک موردقبولعام
street gutter نهر کنار خیابان و راه
At the end of the street. درته خیابان
Where does this street lead on to ? این خیابان یکجا می خورد ؟
grub street شاعرخانه
grub street اشغال گذرنویسندگان
This way please. store across the street. بفرمائید از این طرف
The store across the street. فروشگاه آنطرف خیابان
in queer street درسختی یاتنگی
on easy street <idiom> پول کافی برای زندگی راحت داشتن
in queer street درمضیقه گرفتاربدهی
Fleet Street مطبوعات
street car تراموای
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
street lighting روشنایی خیابان
street traffic رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
street gauge الگوی سطح راه
street lightning روشنی راه و خیابان
street offences جرائم خیابانی
street offences اعمالی که هر گاه در خیابان صورت پذیرد جرم است
street orderly سپور
street hockey نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
street gutter ابرو
street crossing تقاطع
street car راه اهن شهری
street crossing چهارراه
street betting جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
street arab بچه ولگرد
street arab بچه کوچه گرد
street gutter جوی
stop street خیابان فرعی
street traffic ترافیک [جاده]
street orderly مامورتنظیف ماموراحتساب
street railway خطوط تراموا
the open of a street دهنه خیابان
to veer off the street از جاده منحرف شدن [ترا فیک]
on easy street <idiom> در ناز و نعمت
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
to get the key of the street جای شب ماندن نداشتن
street orderly سپوری کردن
street orderly جانورلاشه خور
on easy street <idiom> در رفاه
street virus ویروس معمولی
band street writer یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
i walked a cross the street از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
to pave the street with stone خیابان را سنگ فرش کردن
on Carey Street [British E] <adj.> ورشکسته
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
It's Lombard Street to a China orange. <idiom> کاملا مسلم وقطعی است.
Main Street [American English] کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
It's Lombard Street to a China orange. <idiom> بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد.
The cab neared [approached] 20th Street. تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides . نانش توی روغن است
up one's street [British English] , down one's alley [American English] مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
first light افق نجومی
to i. light from anything حائل نورشدن
inward light اشراق
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
to come to light معلوم شدن
first light اولین طلیعه خورشید
to come to light روشن شدن
first light فلق صبح
first light سپیده دم
light value مقدار نور
to i. light from anything گذر کردن روشنایی
to s e the light زاییده شدن
in the light of نظریه
in the light of از لحاظ
in the light of بشکل
very light خیلی سبک
very light خیلی روشن یا کم رنگ
light come light g میبرد
inward light نور داخلی
to s e the light توی خشت افتادن
to s e the light بدنیا امدن
light come light g باد اورده را باد
out like a light <idiom> (زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
light هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light سبک
light روشن
at first light در اولین روشنایی روز
light روشنایی
come to light <idiom> آشکارشدن
light نور
see the light <idiom> متوجه اشتباه شدن
light روشن کردن
light <adj.> رنگ روشن
inward light نور باطنی
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light منبع نور سیگنال نور
in light of <idiom> به علت
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light چراغ راهنمایی
light پرتوافکندن نور
light نوردادن
light بچه زاییدن
on/off light خاموش
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
on/off light چراغروشن
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
light-well [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
light out ناگهان رفتن
light out بسرعت ترک کردن
light چراغ برق
polarized light نور قطبیده
polarization of light قطبش نور
night light روشنایی شب
night light شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
pipe light تیکه چوبی که با ان پیپ یاچپق را اتش میزنند
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
range light چراغ دوم دکل ناو
rays of light پرتوروشنائی
rays of light اشعه نور
reflected light نور باز تابیده
light piece سوار سبک شطرنج
light path مسیر نور
owl light کمی روشن کردن
owl light میانه
light passing گذر نور
light passing عبور نور
light output خروجی نور
occulting light چراغ ناپیوسته دریایی
occulting light چراغ ممتد
light or lighted رسیدن
open light پنجره واشو
light spot نقطه نور
overtaking light چراغ
overtaking light پاشنه
owl light تاریکی
owl light تیره گی
owl light هوای گرگ و میش
owl light تیره
light pluse پالس نور
light point منبع روشنایی
light sleeper کسیکه خوابش سبک است
light scattering پراکندگی نور
light resistance مقاومت در مقابل نور
light struck نور دیده
light struck در اثرنور محو وتار شده
light switch گزینه نوری
light switch نور گزین
light switch کلید نور
light tight تراکم نور
light transformer ترانسفورماتور برای مقاصدروشنایی
light transmission انتقال نور
light red نارنجی رنگ
light screen پرده نور
light screen صفحه نور
light shelter پناهگاه سبک
light source منبع نور
light spill خروج نور
light spot نقطه منور
light stable ثبات نور
light stable پایداری نور
light stimulus تحریک نور
light strike اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
light struck نور زده
light skirts زن سبک و جلف
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
light shield محافظ نور
light red رنگ قرمز روشن
light ray پرتو نور
light quantum photon
light purse بی چیزی
light weight سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com