Dictiornary-Farsi | strike with a hammer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)

English	Persian
strike with a hammer	پتک زدن


Other Matches

hammer	ضارب
hammer	چخماق تفنگ
hammer	ضربت زدن
hammer	کوبیدن سخت کوشیدن
hammer	استخوان چکشی
hammer	چخماق
hammer	پتک
under the hammer <idiom>	درحراج فرخته شدن
hammer	ضربه زدن
hammer	چکش کاری کردن
hammer	چوب حراج خوردن
hammer	ماشه چخماق
hammer	شوت محکم
hammer	چکش
hammer out <idiom>	پاک کردن
to come under the hammer	هراج شدن
hammer	چکش زدن
to come under the hammer	چوب خوردن
to hammer out	ساختن بکوشش درست کردن
to strike into	شروع کردن
strike out	از بازی خارج شدن
strike off	بی زحمت درست کردن
strike off	بی زحمت ایجاد شدن
to strike in	پامیان گذاردن
strike below	بردن کالا به انبار
second strike	اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
strike out	واردعمل شدن
to strike into	اغازنهادن
to strike up	خواندن یازدن اغازکردن
to strike in	به اندرون زدن
strike out	باطل کردن
strike out	تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
go on strike	اعتصاب کردن
to strike an a	بصورت ویژهای درامدن
to strike an a	وضعی بخودگرفتن
to strike in	دخالت کردن
to go on strike	اعتصاب کردن
to strike at any one	ضربت خود را متوجه کسی ساختن
first strike	اولین ضربت در اولین حمله
they are on strike	اعتصاب کرده اند
strike up	نواختن
strike up	نواخته شدن
first strike	اولین ضربه
strike	اعتصاب ضربه
strike	ضربت
strike	ضربت زدن خوردن به
strike	اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike	فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike	توپ زن بودن
strike	حمله ضربه زدن به دشمن
strike	حمله کردن
strike	ضربت زدن یورش
strike	بخاطرخطورکردن
strike	سکه ضرب کردن
strike	اعتصاب کردن
strike	تک ناگهانی
strike	تصادم
strike	تک هوایی
strike	اعتصاب
strike	برخورد
strike	زدن
strike	چادر را از جا کندن
strike	اصابت اعتصاب کردن
strike	ضربه زدن
strike out <idiom>	رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
strike	تصادف و نصادم کردن اعتصاب
to strike	زدن [ضربه زدن] [آلت موسیقی]
knapping hammer	سنگ خردکن چکش
mason hammer	تیشه یا چکش بنایی
knapping hammer	سنگ شکن
pile hammer	چکش شمع کوب
pneumatic hammer	چکش بادی
steam hammer	چکش بخار
print hammer	چکش چاپ
riveting hammer	چکش بادی پرچ
scaling hammer	چکش اسکراپ
scaling hammer	وسیله تراشیدن رنگ جداراشیاء
sledge hammer	چکش سر پهن
steam hammer	چکش بخاری
sledge hammer	پتک
jack hammer	مته ضربهای مته چکشی
tack hammer	چکش میخ کوبی کوچک
water hammer	ضربت قوچ
backing hammer	پوششچکش
bricklayer's hammer	چکشآجرچین
hammer butt	نوک
hammer butt	لبهچکش
hammer jack	جکچکش
hammer rail	ریلچکش
hammer shank	میلهچکش
water hammer	ضربت قوج
tuning hammer	کلید کوک پیانو
trip hammer	چکش اهرمی لنگری
tilt hammer	پتک
to bring to the hammer	هراج کردن بهراج فروختن
carpenter's hammer	چکشنجاری
hammer-beam	خرپا کوبی
hammer felt	نمدچکش
hammer-post	تیر عمودی
to be the anvil or the hammer	یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
go at it hammer and tongs <idiom>	چکشی حرف زدن
chipping hammer	چکش بادی اهن بر
claw hammer	چکش میخ کش
hammer drill	سوراخ کن ضربه ای
hammer handle	دسته چکش
hammer hard	چکش خورده
hammer hard	چکشی
hammer hard	سخت
claw hammer	چکش میخکش
hammer harden	باچکش سخت کردن
hammer head	سرچکش
chipping hammer	قندشکن
hammer harden	چکشی کردن
hammer and tongs	باخشونت وشدت عمل بسیار
hammer crusher	دستگاه سنگ شکن نوع چکشی
bush hammer	تیشه
calking hammer	چکش کام کنی
hammer axe	چکش یخ
ice hammer	چکش یخ
hammer beam	تیر یا دستک پاچه بند
hammer blow	ضربت قوچ
hammer blow	ضربه قوچ
hammer box	چکش صوتی
hammer box	ضارب صوتی
chipping hammer	چکش بادی اهنبر
claw hammer	چکش دوشاخ
hammer cloth	دیزپرده
chipping hammer	چکش اسکراب
charpy hammer	چکش پاندولی
hammer headed	دارای سری مانندسرچکش کودن
hammer and sickle	داس وچکش
hammer test	ازمایش سقوطی
hammer throw	پرتاب چکش
throwing the hammer	پرتاب چکش
granulating hammer	تیشه سنگ تراشی
heavy hammer	پتک
sedge hammer	پتک
face hammer	چکش پهن
hammer thrower	پرتابگر چکش
drop hammer	چکش سقوطی
drop hammer	چکش سقوط ازاد
jack hammer	مته چکشی
jack hammer	این مته با هواکار میکند
hammer pane	سر پهن چکش
jack hammer	مته دجبر
air hammer	چکش بادی
hammer mill	سنگ شکن چکشی
hammer headed	کله خشک
drop hammer	پتک خودکار اهنگری
hammer mill	اسیا چکشی
hack hammer	چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
strike a bargain	معامله کردن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
to strike root	ریشه زدن
to strike work	دست از کار کشیدن
data strike	چاهک داده ها
to strike root	برقرارشدن
to strike work	اعتصاب کردن
to strike tens	اردو رابهم زدن
to strike root	ریشه کردن پابرجاشدن
to strike with awe	هیبت زده کردن
strike-breaker	اعتصاب شکن
strike-breakers	اعتصاب شکن
To strike a match.	کبریت زدن
air strike	تک هوایی
strike it rich <idiom>	ناگهان پول و پله ای به هم زدن
to strike something open	با ضربه چیزی را باز کردن
general strike	اعتصاب عمومی
hunger strike	اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
strike pay	حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
air strike	حمله هوایی
to go on a hunger strike	اعتصاب غذا کردن
strike plate	صفحهتوپی
lightning strike	اعتصاباعتراضآمیز
rent strike	پرهیزازپرداختکرایهبهنشانهاعتصاب
strike-breaking	شکستناعتصاب
To cross out . To strike off.	خط زدن
strike it rich <idiom>	یک شبه ره صد ساله رفتن
wildcat strike <idiom>	اعتصاب کارگران
hunger strike	اعتصاب غذا
to strike oil	بنفت رسیدن
to strike one in the mouth	توی دهن کسی زدن
nuclear strike	تک اتمی
strike blind	با ضربه کور کردن
strike force	نیروی کمین یا ضربت
strike force	نیروی ضربتی
strike joint	شکستگی طولی
strike off the rolls	از صورت وکلا خارج کردن
strike oil	به نفت رسیدن
strike root	ریشه زدن
strike root	ریشه کردن گرفتن
strike with terror	وحشت زده
strike an attitude	حالتی بخود گرفتن
strike a balance	موازنه بدست اوردن
nuclear strike	تک هستهای
out law strike	اعتصاب غیر قانونی
post strike	بعد از اجرای تک
post strike	بعد از تک هوایی
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
so strike one's flag	پرچم خودراخواباندن

strike with a hammer

پتک زدن