English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
Other Matches
fingers برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
fingers دست زدن
little fingers کلیک
little fingers انگشت کوچک
fingers انگشت زدن
fingers زبانه
fingers انگشت
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
to look through ones fingers خودرابه ندیدن زدن
fingers باندازه یک انگشت میله برامدگی
keep one's fingers crossed <idiom>
light fingers دست کج
to burn ones fingers ازدخالت یاتندی درکاربدی دیدن
with fingers interlocked با انگشتان در هم افتاده
light fingers چابک دستی
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
fingers end سرانگشت
fingers end بنان
nimble fingers انگشتهای فرز
to snap one;s fingers at ناچیز شمردن
have sticky fingers <idiom> دزد بودن
index fingers سبابه
index fingers انگشت نشان
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
sticky fingers <idiom> عادت به دزدیدن داشتن
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
nimble fingers چابک دستی
snap one's fingers بشکن زدن
to snap one;s fingers at با زدن بشکن
tap the door with your fingers انگشت بزنید بدر
work one's fingers to the bone <idiom> خیلی سخت کار کردن
I was keeping my fingers crossed . خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
common extensor of fingers عضلهمنبسطانگشتان
Can count on the fingers of one hand <idiom> رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
To clench ones fingers ( fist) . مشت خود را گره کردن
His fingers were stained with paint . روی انگشتانش لکه های رنگ بود
Why don't you work? Did you break your fingers? چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟
a man's best friends are his ten fingers <proverb> کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning . گوش شیطان کر (بزن بچوب )
to string up خفه کردن
string out <idiom> کش دادن چیزی
second string بازیگر ذخیره
string course رخبام
to string up somebody بدار آویختن کسی
to string up somebody کسی را دار زدن
string along موافق بودن
string along وفق داشتن معوق گذاردن
to string up دارزدن
to string up اماده کردن
to string up کوک کردن
G-string لنگ باریک
to string up به هیجان اوردن
G-string پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
inner string زهداخلی
string course قطاربندی
string along <idiom> فریفتن
string course هره
first string درجه یک
first string منظم
string : زه
string زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
string عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
string یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string مربی خم کردن کمان و بستن زه
string اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
string سری پیام یک سری گلوله
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
string متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
string تعداد حروف یک رشته
string رشته کردن
string سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
string فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
string برچسب مشخصات یک رشته
string رشته خالی
string رشتهای که فقط حاوی اعداد است
string زه دارکردن
string بصف کردن
string سیم
string ردیف سلسله
string رشته
string نخ ریسمان
string رشته کردن نخ کردن
string زهی
string قطار
string کشیدن
string : ریش ریش
string نخ مانند
string ریشهای
string چسبناک دراز
first string دائمی
string به نخ کشیدن
string زه انداختن به
to harp on one string پاتوی یک کفش کردن
to harp on one string پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
string's heddle نخ کجی
null string رشته پوچ
string manipulation دستکاری رشتهای
string's heddle ورد
outer string زهبیرونی
casing first string عایقاولینطناب
search string رشته جستجو
the look end of a string ان سر نخ که باز و ازاد است
string bean انواع لوبیا سبز
follow the string وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
character string رشته دخشهای
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
bit string رشته بیتی
bit string رشته ذرهای
alphabetic string رشته الفبائی
string arm بازوی زه کش
string band دسته موزیک سازهای سیمی
string bass ویولون سل بم
null string رشته تهی
character string رشته کاراکتری
head string خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
empty string رشته خالی
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
string hand دستی که زه را می کشد
draw string بند لیفه
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
navel string بند ناف
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
string bass کنترباس
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
string length طول رشته
string manipulation دستکاری رشته
string operation عملیات رشتهای
string operation عملکردرشتهای
string picture روزنه کمان
string tie کراوات باریک
string variable متغیر رشته
string walking تمرین تیراندازی با تیر وکمان
stup string رشته تنظیم
string handling بکارگیری رشته
string formula فرمول رشتهای
string quartets ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
shoe string بند کفش
string dampener صداگیر
string silencer صداگیر
symbolic string رشته علائم
string beans انواع لوبیا سبز
string file پرونده رشتهای
bow string truss خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
string processing languages زبانهای پردازش رشته
suspension insulator string عایقسیمهایمتراکم
cut-string stairs بغل بند باز
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com