Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (8 milliseconds)
English
Persian
structural failure
نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
Other Matches
structural
ساختاری
structural
وابسته به ساختمان
structural
وابسته به بنا
structural
بنیادی
structural
ساختی
structural
ساختمانی
structural section
مقطع سازهای
structural steel
تیر فولاد یا اهن ساختمانی
structural steel
فولاد ساختمانی
structural element
بخش سازهای
structural requirement
نیاز استاتیکی
structural psychology
روانشناسی ساخت گرا
imperfect structural
ساختمان ناتمام
structural steel
فولاد سازهای
structural timber
الوار ساختمانی
structural transformation
تغییر شکل ساختمانی
structural unemployment
بیکاری ساختاری
structural unemployment
بیکاری بنیادی
structural valley
دره احداثی
structural member
عضو ساختمانی
structural logic
منطق ساختی
structural design
طرح ساختاری
structural draftsman
نقشه کش ساختمانی
structural drawing
نقشه ساختمانی
structural formula
فرمول ساختاری
structural engineering
مهندسی محاسب
structural equilibrium
تعادل ساختاری
structural equilibrium
تعادل بنیانی
structural factor
ضریب ساختمانی
structural form
شکل بنیانی
structural form
شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
structural formula
فرمول گسترده
structural design
طرح و محاسبات ساختمانی
structural damage
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
structural joints
درزهای استخوان بندی ساختمان
structural joints
درزهای ساختمانی
structural inflation
تورم ساختاری
structural graph
گراف ساختاری
structural analysis
محاسبات طرح ساختمانی
structural concrete
بتن ساختمانی
structural concrete
بتن سازهای
structural crack
ترک ساختمانی
aviation structural mechanic
مکانیک بدنه هواپیما
structural steel sheet
ورق فولاد ساختمانی
structural steel work
اسکلت بندی فلزی ساختمان
condensed structural formula
فرمول ساختاری فشرده
commercial structural steel
فولاد ساختمان تجارتی
commercial structural steel
فولادسازهای تجارتی
failure to do the better
ترک اولی
failure
عمل نکردن گیر سلاح
failure
عیب
failure
ورشکستگی
failure
عجز و درماندگی
failure
عیب و نقص
failure
نقص
failure
غفلت
failure
قصور
failure
شکست خورده
failure
واماندگی
failure
درمانگی
failure
کوتاهی قصور
failure
شکست ورشکستگی
failure
خرابی
failure
عدم موفقیت
failure
شکست
failure
نارسایی
failure
ناتوانی
failure
گسیختگی
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
توقف کردن
failure
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failure
مین توان الکتریکی
failure
متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
power failure
قطع برق
failure of negotiations
شکست مذاکرات
transient failure
خرابی گذرا
failure safety
ایمنی در برابر خرابی
power failure
خاموشی
sudden failure
گسیختگی نهائی
failure safety
قابلیت اعتماد
failure safety
قابلیت اطمینان
power failure
رفتن برق
heart failure
سکته قلبی
failure prediction
پیش بینی خرابی
failure moment
لنگر گسیختگی
failure logcing
ثبت وقوع خرابی
failure load
بار گسیختگی
failure free
بدون خرابی
catastrophic failure
خرابی فجیع
failure by rupture
گسیختگی برشی
failure by rupture
شکست برشی
engine failure
عیب و نقص موتور
heart failure
نارسایی قلب
business failure
ناکامی تجاری
business failure
شکست تجاری
bank failure
ورشکستگی بانکی
power failure
خرابی برق
power failure
قطع قدرت
failure rate
نرخ خرابی
failure rate
میزان خرابی
mean time to failure
زمان میانگین تاخرابی
market failure
ناتوانی بازار
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
strain at failure
افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain at failure
تغییر شکل درگسیختگی
equipment failure
خرابی تجهیزاتی
married failure
عمل نکردن اتصالی مین
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
failure to maintain
ترک انفاق
hard failure
نارسایی سخت افزاری خرابی سخت افزاری
pre mature failure
گسیختگی زودرس
limit state of failure
حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
general shear failure
گسیختگی برشی عمومی
His failure was a bitter experience.
شکستن تجربه تلخی شد
failure to comply with the transaction
عدم ایفاء تعهد
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...