Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English
Persian
submit a report
گزارش دادن
Other Matches
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
گردن نهادن مطیع شدن
submit
ارائه دادن پیشنهادکردن
submit
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submit
تسلیم کردن
To submit something to someone.
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
to submit to a
بحکمیت واگذارکردن
to submit to
تسلیم شدن
to submit to
تن دردادن
submit to
تمکین کردن
to submit to any one's yoke
مطیع یاتابع کسی شدن بارکسیرابدوش گرفتن
report
گواهی
report
مدرک
the report goes
چنین گویند
report
اطلاع دادن
report
شایعه
report
صدا
report
گزارش
report
گزارش دادن
report
شهرت
report
خبردادن
report
معرفی کردن خود
report
انتشار
report
گزارش دادن به
report
صدای شلیک
report
گزارش دیدبانی
report
خبر
report
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
status report
گزارش وضعیت
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
snap report
گزارش فوری یا انی
situation report
گزارش وضعیت
subemit a report
گزارش دادن
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
self report inventories
پرسشنامههای خودسنجی
school report
گزارش اموزشگاه
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
تولیدگزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
report program
برنامه گزارش
report writer
گزارش نویسی
report generator
برای تامین گزارش کامل
report generator
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator
مولد گزارش
report writer
نویسنده گزارش
schedule report
گزارش زمانبندی شده
survey report
گزارش بازرسی
technical report
گزارش فنی
to draw up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
press report
گزارش خبری
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report
گزارش شفاهی
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
report card
کارنامه
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
draft report
گزارش نیمه نهایی
error report
گزارش خطا
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report
گزارشات تکمیلی
feeder report
گزارشات بعدی
final report
گزارش نهایی
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report
تعرفه خدمتی
flash report
گزارش انی
flash report
گزارش برق اسا
hot report
گزارش مهم
docking report
گزارش تعمیر ناو
detailed report
گزارش مشروح
report cards
کارنامه
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
annual report
گزارش سالانه
annual report
گزارش سالیانه
command report
گزارش فرماندهی
contact report
گزارش اخذ تماس
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
hot report
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
quarterly report
گزارش سه ماهه
readiness to report
حاضر جوابی
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
report file
فایل گزارش
report generation
گهارش زایی
report generation
تولید گزارش
periodic report
گزارش دورهای
interim report
گزارش پیشرفت کار
internal report
گزارش داخلی
management report
گزارش مدیریت
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report
نیک نام
report generator
گزارش زا
progress report
گزارش پیشرفت کار
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
project technical report
گزارش فنی طرح
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
project technical report
گزارش فنی پروژه
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language
زبان برنامه نویسی مفسر
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com