Dictiornary-Farsi | subsidiary company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 163 (8 milliseconds)

English	Persian
subsidiary company	شرکت فرعی


Other Matches

subsidiary	تقویتی
subsidiary	کمکی
subsidiary	معین
subsidiary	موید
subsidiary	متمم فرعی
subsidiary	تابع
subsidiary	عمق دهنده به انفجار
subsidiary	باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary	فرعی
subsidiary	تابعه
subsidiary	شرکت تابعه
subsidiary	تقویت کننده
subsidiary foods	غذاهای تکمیلی
subsidiary brand	علامت تجارتی فرعی
subsidiary occupations	مشاغل فرعی
subsidiary quantum level	ترازهای کوانتومی فرعی
in company	باجمع
to keep company with	همراه بودن با
to keep company	باهم بودن
to keep company	باهم امیزش کردن
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company with	باتفاق
in company	دسته جمعی
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
associated company	شرکت وابسته
in company	درجمعیت
in company with	همراه
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
company	شریک
company	همراه
company	تجارتخانه
company	کمپانی
company	مصاحبت کردن با
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	دسته هیئت بازیگران
company	انجمن
company	جمعیت
company	شرکت
company	گروه
company	گروهان
software company	شرکت نرم افزاری
shipping company	شرکت کشتیرانی
shipping company	شرکت کشتی رانی
shipping company	شرکت حمل و نقل
stock company	شرکت سهامی
ship's company	خدمه ناو
separate company	گروهان مستقل
parent company	شرکت اصلی
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
private company	شرکت خصوصی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company	شرکت خصوصی
parent company	شرکت مادر
ship's company	پرسنل ناو
supply company	شرکت تامین کننده
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Company town	شهرک کارگران
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
to break company	جدایی کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
trading company	شرکت تجارتی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
public company	شرکت سهامی عام
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
company union	اتحادیه شرکت
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company	holdingcompany
cooperative company	شرکت تعاونی
mutual company	شرکت تعاونی
dissolution of a company	انحلال شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
company secretary	منشی شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal	مهر شرکت
acting company	شرکت عامل
affiliated company	شرکت وابسته
article of a company	اساسنامه شرکت
branch of a company	شعبه شرکت
commercial company	شرکت تجاری
company commander	فرمانده گروهان
company funds	اعتبارات گروهانی
company grade	در رده گروهان
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company network	شبکه همکار
company network	شبکه شرکت
service company	گروهان خدمات
finance company	شرکت تامین مالی
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
holding company	شرکت مالک
invalidation of company	بطلان شرکت
insurance company	شرکت بیمه
headquarters company	گروهان قرارگاه
incorporated company	شرکت ثبت شده
holding company	شرکت صاحب سهم
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
fire company	شرکت اتش نشانی
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
growth company	شرکت در حال گسترش
headquarters company	گروهان ارکان
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
joint stock company	شرکت سهامی
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
joint-stock company	شرکت سهامی
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
head office of company	مرکز اصلی شرکت
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
unlimited liability company	شرکت تضامنی
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
public joint stock company	شرکت سهامی عام
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم