English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
substitute goods کالاهای جانشین
Other Matches
substitute عوض
substitute قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substitute قائم مقام
substitute علی البدل
substitute حیلوله
substitute تعویض بازیگر
substitute بازیگر ذخیره
substitute جانشین کردن
substitute جانشین
substitute تعویض جانشین کردن
substitute تعویض کردن جابجاکردن
substitute بدل
substitute قائم مقام جایگزین کردن
substitute corridor راهرویتعویضبازیگر
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
substitute goals هدفهای جانشین
mother substitute جانشین مادر
substitute material مواد جانشینی
substitute member عضو علی البدل
to substitute out [players] عوض کردن بازیگر [ورزش]
goods اجناس
available goods کالاهای موجود
goods کالا
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
goods امتعه
goods کالاها
goods جنس
proprietary goods کالاهای اختصاصی
producer goods کالاهای تولیدی
public goods کالاهای عمومی
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods perishables
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
producer goods کالاهای سرمایهای
producer's goods کالاهای مولد
producer's goods مواد تولیدی
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
prohibited goods کالاهای ممنوعه
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای منع شده
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
overdue goods کالاهای تحویل نشده
order for goods سفارش کالا
knit goods کالای کش بافت
knit goods کش بافت
inwards goods کالاهای وارداتی
investment goods کالاهای سرمایهای
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate goods کالاهای واسطهای
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
heavy goods ماشین الات سنگین
heavy goods محصول صنایع سنگین
lien on goods حق حبس کالا
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
on receipt of the goods برسیدن کالا
on receipt of the goods بوصول کالا
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
nondurable goods کالاهای بی دوام
narrow goods نوار قیطان
narrow goods کاذی باریک
mixed goods کالاهای مختلط
merit goods کالاهای ایده ال
merit goods کالاهای مطلوب
heavy goods کالاهای سنگین
manufactured goods کالایکارخانهساز
goods wagon واگنحملکالا
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods اجناس ذرعی
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
valuable goods اشیاء باارزش
Contraband goods. کالای قا چاق
transport of goods حمل و نقل بار
transport of goods رفت و آمد بار
substandard goods اجناس بنجل
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
valuable goods اشیاء بهادار
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
stolen goods اموال مسروقه
staple goods کالای بسیار ضروری
spot goods کالاهای اماده تحویل
spot goods کالاهای موجود
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft goods کالاهای بی دوام
smuggled goods کالای قاچاق
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods تحریم کردن کالا
the goods in question کالای موردبحث
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods کالاهای حمایتی
stolen goods کالای مسروقه
stolen goods مال مسروقه
secondhand goods کالاهای دست دوم
d. in second hand goods سمسار
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
capital goods دارایی ثابت
collective goods پارک و غیره
common goods کالای مورد نیاز عموم
competitive goods کالاهای مورد رقابت
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
complementary goods کالاهای مکمل
capital goods کالاهای سرمایهای
business goods کالای تولیدی
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
luxury goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods trains قطار حمل کالا
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
dry goods اجناس خشک
consumer goods کالای مصرفی
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
attractive goods کالاهای جذاب
appropriation of goods ضبط مال التجاره
acceptance of goods پذیرفتن کالا
acceptance of goods قبول کردن کالا
dry goods خشکبار
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods in transit کالاهای عبوری
goods in pledge کالای گروی
goods and services کالاها و خدمات
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods afloat کالای در راه
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
finished goods کالاهای اماده فروش
handling of goods جابجایی امتعه
handling of goods جابجایی کالا
goods on consignment کالاهای امانی
finished goods کالاهای ساخته شده
goods receiving کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای دریافتی
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای دریافتی
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods intake کالاهای دریافتی
final goods کالا برای مصرف نهائی
final goods کالای نهائی
fate of goods وضعیت کالا
durable goods کالاهای بادوام
hazardous goods کالاهای خطرناک
discount of goods تخفیف روی کالا
dress goods قماشهای زنانه
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
hard goods اجسام سخت
hazardous goods امتعه خطرناک
d. in second hand goods دست فروش
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
fancy goods کالاهای تجملی
handing stolen goods اخفاء مال مسروقه
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
goods received note برگه دریافت کالا
labor intensive goods کالاهای کاربر
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
transportation of goods [American E] حمل و نقل بار
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
transportation of goods [American E] رفت و آمد بار
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
man made goods کالاهای ساخت بشر
mass production of goods تولید توده وار کالا
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
cost of goods manufactured قیمت تمام شده تولید
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
receiver of stolen goods مال خر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com