Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
suction lift
ارتفاع مکش
suction lift
ارتفاع نظیر مکش در پمپ
suction lift
بلندی مکش
Other Matches
suction
جذب بوسیله مکیدن جذب
suction
عمل مکیدن
suction
مک زنی
suction
مکش سوپاپ تلمبه
suction
مکش
suction
تنفس
suction
مک
suction hose
لوله پلاستیکی اب مکنده
suction hose
شیلنگ مکنده
suction pipe
لوله مکنده
suction limit
حد مکش
suction pipe
لوله مکش
suction pump
تلمبه مکنده
suction pump
تلمبه مکشی
suction pump
پمپ مکشی
suction face
سمت مکش
suction filter
صافی مکنده
pump suction head
سرمکشپمپ
double suction pump
تلمبه با مکش دو طرفه
total suction head
ارتفاع کل مکشی
lift
آسانسور
Where is the lift?
آسانسور کجاست؟
useful lift
اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
lift off
بلند شدن هواپیما یا موشک
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
lift well
چاه اسانسور
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift well
چاه بالابر
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift-off
تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift
بلند کردن
lift
جر ثقیل بالا بر
lift
اسانسور
lift
حمل کردن
lift
حمل و نقل هوایی
lift
فرفیت
lift
مقدورات هوایی
lift
بار زدن
lift
بالارو
lift
ترفیع اسانسور
lift
سرقت کردن
lift
بالارفتن
lift
مرتفع بنظرامدن بلندی
lift
بالابری
lift
یک وهله بلندکردن بار
lift
دزدی
lift
سرقت ترقی
lift
پیشرفت
lift
جرثقیل
lift
بالابردن
lift-off
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift
رفع کردن
lift
برداشتن
lift
بالابر
lift
بالا بردن
lift
دزدیدن
lift
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift
بالا دادن
lift
بالارو دامنه بالابری
lift
برا
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
از جاکندن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
to lift one's hand
سوگند خوردن
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
poma lift
تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
shoe lift
پاشنه کش
static lift
برای استاتیک
to lift up one's horn
مغرور بودن
to give one a lift
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
ti lift one's head
نیرو گرفتن
t bar lift
تله اسکی دونفره یا کلنگی
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
to lift up one's heel
لگد زدن
to lift up one's horn
جاه طلب بودن
You can lift the piano alone.
تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
lift a blockade
محاصره را پایان دادن
lift
[of a pump]
مقدار انتقال
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار حمل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to give somebody a lift
کسی را سوار کردن
to give somebody a lift
به کسی سواری دادن
Lift up the table.
سرمیز رابلند کن
face lift
عملجراحیکشیدنپوستصورت
top lift
طبقه زیرین پاشنه پا
topping lift
مهار بالایی
topping lift
طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
total lift
برای کل
translational lift
برای انتقالی
valve lift
کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
to not lift a finger
<idiom>
اصلا هیچ کاری نکردن
lift arm
دستهبالابر
lift bridge
پلبالارو
lift cord
طناببالابر
lift span
پلبالارو
scenery lift
چشماندازآسانسور
to not lift a finger
<idiom>
دست به سیاه و سفید نزدن
[اصطلاح]
dynamic lift
برای دینامیکی
jet lift
استفاده از تراست موتورجت
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
lift axis
محور برا
lift coefficient
ضریب برا
airborne lift
بار هوابرد
lift control
کنترل اسانسور
lift cruise
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift engine
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift curve
منحنی برا
lift dumper
کاهنده برا
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
dead lift
کوشش بیهوده
assault lift
ترابری هجومی
j bar lift
تله اسکی میلهای دونفره
economic lift
عمر قانونی وسیله
economic lift
عمرقانونی
false lift
برای کاذب
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
dissymmetry of lift
ناهم اندزگی برا
derrick lift
کشیدن وزنه به روی سینه باپاهای راست
deal lift
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
center of lift
مرکز برا
back lift
حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
asymmetrical lift
برای نامتقارن
assault lift
حمل و نقل هوایی هجومی
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
lift fire
بلند کردن اتش
lift fire
قطع کردن اتش از روی یک هدف
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
lift truck
لیفتراک
lift valve
سوپاپ بالارونده
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
lift van
یخدان
lift van
صندوقچه محکم
lift vector
بردار برا
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
ski lift
تله اسکی
ski lift
تخت روان
ski lift
دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
olympic lift
کنده یک چاک
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
lift thrust
نسبت برا به تراست
lift the seizure
رفع توقیف
lift frequency
تناوب حمل و نقل
lift frequency
تعداددفعات حمل بار
lift helicopter
هلی کوپتر باری
lift helicopter
هلی کوپترحمل و نقل
airborne lift
تناژیکان هوابرد
lift pass
پاس عمقی
lift shaft
محور بالابر
lift the ban on
رفع توقیف کردن
lift pump
تلمبه کششی
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
blade lift fan
تیغهپروانهصعودی
direct lift control
کنترل مستقیم برا
ammunition lift capability
مقدورات حمل مهمات
air lift pump
پمپ حبابی
to hitch a lift
[ride]
from somebody
سواری شدن
[در خودروی کسی]
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to lift a car by jack
خودرویی را جک زدن
lift cord lock
قفلطناببالابر
gas lift module
مخزنمرتفعگاز
diesel lift engine
موتوردیزلچپ
blade lift cylinder
سیلندربالابرندهتیغه
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
lift is full of troubles
زندگی را سراسر سختی است
ammunition lift capability
فرفیت حمل ونقل مهمات
vertical lift bridge
پل بالارو
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
slope of lift curve
شیب منحنی برا
lift-arm cylinder
سیلندردستهیبالابر
high lift configuration
شکل برای زیاد
The elevator ( lift ) is out of order .
آسانسور خراب است.
This stone wont lift.
این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
high lift device
وسایل برای زیاد
fork-lift truck
نوعیوسیلهحرکتی
lift a finger (hand)
<idiom>
کاری بکن ،کمک کردن
thumb a lift/ride
<idiom>
اتوزدن
high lift system
سیستم برای زیاد
Please let me give you a lift (ride).
اجازه بدهید سوارتان کنم
To rais ( lift, remove ) an embargo.
رفع محاصره کردن
lift-fan air inlet
مدخلهوایهواکششچپ
olympic lift and cross face
گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
leg lift and side roll
کنده سرانبون
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
leg ride and cross face olympic lift
سگک وارو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com