Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
super power
ابر نیرو
super power
ابر قدرت
Other Matches
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
super-
در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
super
بسیار خوب بزرگ اندازه
super
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
super
خوب
super-
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
super
عالی
super
:اعلی
super quick
ماسوره فوق انی
super heavyweight
001+ کیلوگرم
super cation
ابر کاتیون
super vga
سوپر وی جی ای
super conductor
ابر رسانا
super structure
روسازی
super set
مجموعه تمرینها برای عضلههای خاص
super sabre
نوعی هواپیمای تک موتوره جت سوپرسونیک تاکتیکی
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
super quick
فوق انی
super alloy
الیاژهای پیشرفته
super abundance
فراوانی
super abundance
وفور نعمت
super-ego
فراخود
super-ego
ابرمن
super-egos
فراخود
super-egos
ابرمن
super cluster
ابر خوشه
super conductivity
ابررسانایی
super abound
وافر بودن
super abound
بوفور یافت شدن بیش از حد بودن
super abundance
وفور
Super Bowl
مسابقاتفوتبالژانویهدرآمریکا
super high frequencies
بسامدهای فوق بسیار
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
super conductiong material
ابر رسانا
super jumpo tanker
نفتکش غول اسا
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
super imposed working load
بار مربوط به بهره برداری از بنا
super large scale integration
قط عه
super high speed tool steel
فولاد ابزار بر فوق تند بر
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
power
زور
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
will-power
تصمیم
useful power
قدرت مفید
useful power
توان مفید
outside power
جریان خارجی
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
will-power
اراده
will to power
قدرت خواهی
in power
صاحب مقام
in power
دارای اختیارات
power down
قطع نیرو
will power
<idiom>
قدرت
e. power
نیروی اجرایی
e. power
قوه مجریه
power up
برق
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power saw
اره ماشینی
power saw
دستگاه اره
power up
روشن کردن
power on
روشن کردن
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
راندن
power
قوه
power
انرژی
power
توانایی
power
شدت
power
قدرت نیرو
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
اقتدار و اختیار
power
دولت
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
دستگاه برقی
power
توان
power
برقی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
قوه یا توان
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
قوه
[ریاضی]
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
توان نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
برتری
power
قدرت
power
توان
[ریاضی]
power
قدرت دیدذره بین
power
زور بکاربردن
power
توان از دست رفته
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power
نیرو
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
توان برقی
power transmission
انتقال انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power surge
برق ناگهانی
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power transformer
مبدل تغذیه
power test
ازمون قدرت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان هرز
real power
توان حقیقی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
tractive power
نیروی کشش
pulling power
نیروی کشش
predictive power
قدرت پیش بینی
power volleyball
والیبال قدرتی
real power
توان موثر
power user
کاربر پیشرفته
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
radiant power
شاره تابان
power turret
برجک برقی
reactive power
توان راکتیو
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power installation
تاسیسات جریان قوی
power jack
جک
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power hacksaw
کمان اره
power hacksaw
اره کمانهای
internal power
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power of production
نیروی تولید
power of reservation
حق اعتراض
power shovel
بیل مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع قدرت
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power supply
منبع انرژی
power supply
تامین کننده برق
power shovel
ماشین خاک کش
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power unit
پیش راننده
power outege
قطع قدرت
power outege
قطع برق
power output
توان خروجی
power pack
دستگاه تنظیم برق
power pack
جعبه تغذیه
power play
نقشه تهاجمی
power play
حمله دسته جمعی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power supply
مبدل برق
received power
توان دریافتی
To have power and influence.
تیغ برایی داشتن
power cut
رفتن برق
solar power
نیروی خورشیدی
power outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets
پریز ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com