English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
English Persian
supervisor request درخواست نافر
Other Matches
supervisor برنگر
supervisor ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisor سرپرست
supervisor نافر
supervisor مباشر
supervisor call فراخوانی نافر
supervisor engineer مهندس نافر
supervisor state حالت نظارت
supervisor state وضعیت نظارت
election supervisor council انجمن نظارت بر انتخابات
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
on request of which [at his request] به درخواست او
at my request مطابق با تقاضای من
on request وقتی که درخواست بشود
at the request of به خواهش [به درخواست]
request تمناکردن
request خواستار شدن
request تقاضا خواسته
d. of a request در درخواست
request درخواست
request خواهش
by request بنا بر خواسته [میل]
request تقاضا کردن درخواست کردن
at the request of بخواهش
request تقاضا برای چیزی
request چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
at the request of برحسب
at the request of تقاضای
request تقاضا
d. of a request عدم قبول خواهش
request درخواست می کنم
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
request متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
My money request to him طلب من از او [مرد]
REQUEST STOP ایستگاه درخواستی
request stop ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
Thank you for the confirmation of your request! از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
I [O] request [IORQ] درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
to grant a request درخواستی را اعطا کردن
work request برگ درخواست انجام کار برگ کار
to request the company of: حضور کسی را خواستن
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
request for quotation تقاضا برای اعلام قیمت
request for quotation استعلام بها
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
request for discharge عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
letters of request rogatory
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
request mast از طریق سلسله مراتب
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
to request issuance تقاضای صدور کردن
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
request to send تقاضای ارسال
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request substitution تقاضای تعویض
request signal علامت درخواست
by popular [demand] request درخواست توده پسند
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
input [output] request درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
To swallow ones pride and request someone (to do something). نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
divorce granted at the a woman's request طلاق خلع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com