English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
supervisor state حالت نظارت
supervisor state وضعیت نظارت
Other Matches
supervisor نافر
supervisor ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisor سرپرست
supervisor برنگر
supervisor مباشر
supervisor engineer مهندس نافر
supervisor call فراخوانی نافر
supervisor request درخواست نافر
election supervisor council انجمن نظارت بر انتخابات
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
state- حال
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- ایالت کشوری
state- دولتی
state- سیاسی رسمی وضع
state- مقام ورتبه
state- ابهت
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- کشور
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- وضعیت چیزی
to be in a state of a بیم داشتن
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state خود را گرفتن
two state دو حالتی
corresponding state حالت متنافر
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
state- وضعیت
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state دولت استان
state افهار داشتن افهارکردن
state جزء به جزء شرح دادن
state کشور
state ایالت کشوری
state دولتی
state توضیح دادن
state سیاسی رسمی وضع
state مقام ورتبه
state تعیین کردن حال
state چگونگی
state دولت
state دولتی حالت
state حالت
state کشوری
state ایالت
state جمهوری کشور
state ملت
state کیفیت
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state- چگونگی
state- کیفیت
state- دولت استان
state- ملت
state- جمهوری کشور
state- ایالت
state- کشوری
state- دولتی حالت
state- دولت
state- حالت
state- تعیین کردن حال
state- افهار داشتن افهارکردن
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state وضعیت چیزی
state وضعیت
state- توضیح دادن
state تعیین کردن وقرار دادن
state- جزء به جزء شرح دادن
state حال
state of being cheated غبن
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of stress حالت تنش
state of alert وضعیت امادگی
state of alert وضعیت هوشیاری
state of being cheated مغبونیت
state of equilibrium حالت تعادل
state of grace تائید
state ownership مالکیت دولتی
state planning برنامه ریزی دولتی
state prison زندان ایالتی
state prison زندان دولتی
state property دارائی دولت
state property اموال عمومی
state religion مذهب رسمی
state road شاهراه
state of war حالت مخاصمه
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of grace توفیق
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state of purity طهارت
state of rest حالت ساکن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state stress وضعیت تنش
state of siege حالت محاصره
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state socialism سوسیالیسم دولتی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state bank بانک استان
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs امور مملکتی
state enterprise بنگاه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
stable state حالت پایا
spin state حالت اسپین
solid state نیمه هادی
solid state حالت جامد
sol state حالت سولی
soild state حالت جامد
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
state bank بانک دولتی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state midicine سیستم پزشکی ملی
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state hood ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state government دولت مرکزی
state function تابع حالت
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation معادله حالتی
state diagram نمودار حالات
state criminals مجرمین سیاسی
state criminals مقصرین سیاسی
state craft سیاستمداری
state college دانشکده دولتی
sending state کشور فرستنده
state succession توالی دولتها
war state دولت جنگی
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
wait state وضعیت انتظار
wait state حالت انتظار
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state حالت ناقطبیده
unstable state حالت ناپایا
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
transition state حالت گذار
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
zero wait state وضعیت یک وسیله
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
belonging to the state <adj.> حکومتی
belonging to the state <adj.> دولتی
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state ملکهیارئیسجمهور
head of state پادشاه
State Department وزارت برون مرز
State Department وزارت امور خارجه
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
totaliarian state دولت توتالیتر
to state one's opinion افهارعقیده کردن
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
stationary state تعادل درحالت سکون
stationary state وضعیت سکون
state's evidence گواه جنایی
state's evidence گواه دادگاه جنایی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حلات
state university دانشگاه دولتی
state university دانشگاه ایالتی
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table جدول حالات
stationary state حالت ایستاده
steady state حالت دائمی
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
the state of being married احصان
the outward state فاهر
territory of state قلمرو دولت
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state حالت پایا
steady state حالات دائم
steady state حالت ثابت
steady state وضعیت بارشد مداوم
steady state وضعیت پایدار
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
it does not befit his state در خور شان او نیست
ground state کمترین نیرو
state budget بودجه دولت
vitreus state حالت شیشهای
glassy state حالت شیشهای
friendly state کشور خودی
friendly state کشور دوست
forfeit to the state ضبط دولت
final state حالت پایانی
nation state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com