Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 87 (7 milliseconds)
English	Persian
supervisory authority	اولیاء امور نظارتی
supervisory authority	اولیاء امور مراقبتی
Other Matches
supervisory	مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
supervisory	بعنوان بررسی کننده
supervisory	مباشرتی
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
supervisory	ترکیب کدهای کنترلی که در شبکه ارتباط دادهای یک تابع کنترلی ایجاد می کنند
supervisory	برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
supervisory	مباشر پیشه
supervisory	نظارتی
supervisory staff	کارمندان مباشر
supervisory system	سیستم نافر
supervisory control	کنترل نظارتی
supervisory program	برنامه نافر
supervisory routine	روال نافر
supervisory signals	علائم نظارتی
supervisory staff	مباشرین
election supervisory council	انجمن نظارت بر انتخابات
authority	مرجع
under the authority of ...	از طرف...
It is beyond my authority.	ازاختیار من خارج است
authority	توانایی انجام کاری
authority	قدرت
authority	صلاحیت
authority	مرجع قدرت
authority	توانایی
authority	اجازه
authority	مقام
authority	اقتدار
authority	اولیاء امور
authority	منبع صحیح و موثق
authority	مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
authority	نفوذ
authority	اجازه اعتبار
authority	اختیار
authority	توانایی اجازه
authority	منبع موثق
authority	مقام صلاحیت دار
authority	سلطان
authority	مجوز
authority	لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند
To exceed ones authority.	ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
It is beyond my authority(control).	اینکار از اختیار من خارج است
aviation authority	امور هواپیمایی
regulatory authority	اولیاء امور مراقبتی
certificate of authority	اختیار نامه
power of authority	وکالت نامه
power of authority	اختیار نامه
certificate of authority	وکالت نامه
to delegate one's authority to somebody	به کسی اختیار تام دادن [حقوق]
Delegation of Authority	تفویض اختیار
certificate of authority	اجازه نامه
power of authority	اجازه نامه
surveillance authority	اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority	اولیاء امور نظارتی
regulatory authority	اولیاء امور نظارتی
vicarious authority	اختیار از طرف دیگری نمایندگی
delegation of authority	دادن اختیارات
delegation of authority	مجاز شمردن
coordinating authority	اختیارهماهنگ کردن
coordinating authority	مقام هماهنگ کننده
convening authority	مقام صلاحیتدار موقت
convening authority	فرماندار موقت نظامی
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
acquisition authority	اعتبار خرید کالاو خدمات
acquisition authority	اجازه خرید
delegation of authority	دادن اختیار انجام عمل
establishing authority	فرماندهی نیروهای اب خاکی
establishing authority	مقام مسئول نیروهای اب خاکی
to carry authority	نفوذیاقدرت داشتن
tutelar authority	اختیار ناشی از قیومت
stateman in authority	زمامدار
occupation authority	اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
local authority	مرجع صلاحیتدار محلی
local authority	انجمن محلی
He is an authority on medical science .	درعلم پزشکی صاحب نظر است
alternate command authority	مقام جانشین فرماندهی
tradition of fair authority	حدیث حسن
tradition narrated by several authority	حدیث متواتر
authority ties of the state	اولیا امور
authority ties of the state	مصادر امور
competant judicial authority	مقامات صلاحیت دار قضائی
issuing authority [body]	مرجع [اداره] صادر کننده
alternate command authority	افسر جانشین فرمانده
Berlin Transport Authority [BVG]	اداره ترابری برلین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com