Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
supervisory staff
کارمندان مباشر
supervisory staff
مباشرین
Other Matches
supervisory
بعنوان بررسی کننده
supervisory
ترکیب کدهای کنترلی که در شبکه ارتباط دادهای یک تابع کنترلی ایجاد می کنند
supervisory
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
supervisory
نظارتی
supervisory
مباشر پیشه
supervisory
مباشرتی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
supervisory authority
اولیاء امور مراقبتی
supervisory control
کنترل نظارتی
supervisory program
برنامه نافر
supervisory routine
روال نافر
supervisory signals
علائم نظارتی
supervisory system
سیستم نافر
supervisory authority
اولیاء امور نظارتی
election supervisory council
انجمن نظارت بر انتخابات
staff
تیر
staff
کارکنان
staff
پرسنل
staff
کارمندان کارکنان
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
چوب بلند
staff
پرسنل ستاد ستادی
staff
افسران صاحب منصبان
staff
اعضاء هیئت
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
کارمندان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
مخلوط سیمان و گچ
staff
قسمت ستاد
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
operating staff
متصدیان
operating staff
کارمندان عملیاتی
staff duty
وفیفه ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
کار ستادی
staff estimate
براورد ستادی
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge
اشل دستی
staff levelling
میر ترازیابی
pack staff
بغچه نگه دار
pack staff
بارنگهدار
personal staff
ستاد شخصی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
quarter staff
نیزه چوبی
rammer staff
چوب سمبه
special staff
ستاد تخصصی
special staff
ستاداختصاصی
staff college
دانشگاه جنگ
staff coordination
هماهنگی ستادی
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
staff manager
رئیس کارگزینی
staff of life
نان یا چیزی شبیه ان
staff of life
مایه حیات
treble staff
موسیقی
ground staff
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse
سرپرستار
hotel staff
کارکنان هتل
leveling staff
میر
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
برگرداندن
redeploy
[staff]
عوض کردن
tip staff
عصای سر فلزی
the staff of old age
عصای پیری
staff officer
افسر ستاد
staff section
بخش ستادی
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
قطعات سمبه
staff sergeant
گروهبان دوم
staff study
بررسی ستادی
staff supervision
نظارت ستادی
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
redeploy
[staff]
تغییر دادن
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
general staff
ستاد عمومی
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد ارتش
gangway staff
نگهبان پله
ensign staff
میله پرچم پاشنه
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
directing staff
ستاد هدایت کننده
directing staff
ستاد هادی
Chief of Staff
رئیس ستاد
conducting staff
ستاد هادی
conducting staff
ستاد هدایت کننده
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
combined staff
ستاد مرکب
brigade staff
ستاد تیپ
army staff
ستاد نیروی زمینی
army staff
ستادارتش
army staff
ستاد نظامی
general staff
ستادفرماندهی
half staff
نیم افراشته
levelling staff
شاخص تراز
levelling staff
میر
leveling staff
ژالون نقشه برداری
joint staff
ستاد مشترک
rammer staff
دسته سمبه
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
hand staff
دسته خرمن کوب
hand staff
چوبدستی
integrated staff
ستاد توام
integrated staff
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
jack staff
میله پرچم سینه
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff
مسافت سنج
member of staff
کارمند
vice chief of staff
دستیاررئیس ستاد
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
army general staff
ستادنیروی زمینی
army general staff
ستاد عمومی ارتش
water staff gauge
اشل اندازه گیری عمق اب
assistant chief of staff
معاونت
assistant chief of staff, g
معاونت پرسنلی
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
marked levelling staff
میر مدرج
marked levelling staff
میر ترازگیری
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
assistant chief of staff, g
رکن یکم اداره یکم
joint chief of staff
رئیس ستاد مشترک
assistant chief of staff,g (intelligenc
رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g (intelligenc
معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations
رکن سوم اداره سوم
command and general staff college
دافوس
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com