Dictiornary-Farsi | surface active agents | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
surface active agents	مواد فعال در سطح


Other Matches

surface to surface missile	موشک زمین به زمین
agents	واسطه
agents	عنصر
agents	نماینده عامل شیمیایی خرج
agents	عامل اطلاعاتی
agents	فرستنده
agents	واسطه عامل
agents	کاگزار
agents	عامل
agents	مامور
agents	گماشته وکیل
agents	پیشکار
agents	ماده
agents	نماینده
agents	نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agents	برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agents	مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents	وکیل
agents	ارگان
secret agents	جاسوس
secret agents	مامور مخفی
free agents	بازیگر بدون قرارداد
oxydizing agents	مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
travel agents	سفر ارا
natural agents	عوامل طبیعی
agents provocateurs	مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
travel agents	سفرچین
double agents	عامل اطلاعاتی دو جانبه
travel agents	بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
agents of production	عوامل تولید
to act through primary agents	به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
self active	فاعل در نفس خود
active	کاری
active	عامل
active	هدف فعال خط مشی فعال
active	نظامی کادر
active	یکان کادر
active	موثر
active	کارگر
active	ساعی
active	فعال
active	حاضر بخدمت
active	دایر
active	تنزل بردار
active	باربح
active	معلوم
active	کنش ور
active	کنش گر
active	فعال کنشی
active	پرتحرک
active	اکتیو
active	متعدی مولد
active	اطلاعات را رد و بدل میکند
active	فایلی که روی آن کار انجام میشود
active	دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
active	مشغول یا در حین کار یا در حین استفاده
active	اژیر کنشی کاریک
active element	عنصر فعال
active duty	ارتش کادر
active duty	خدمت کادر ثابت
active element	عنصر کنشی
active material	ماده موثر
active material	مواد عامل
active material	موادی که خاصیت تجزیه دارند
active mine	مین فعال
active mine	مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
active officer	افسر کادر
active officer	افسر کادر ثابت
active element	مولفه موثر
active installation	قسمت فعال
active installation	تاسیسات فعال
active index	شاخص فعال
active index	ایندکس فعال
active element	عنصر عامل
active lines	خطهای فعال
active hydrogen	هیدروژن فعال
active file	فایل فعال
active file	پرونده فعال
active emf	نیروی برق رانی موثر
active element	عنصر عمل کننده
active list	فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
active plate	صفحه موثر
active power	توان موثر
active sonar	ردیاب فعال
active status	وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
an active volcano	اتشفشان در حال کار یاروشن
active stock	موجودی فعال
active stock	موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
active therapy	درمان فعال
active vocabulary	واژگان فعال
active window	پنجره فعال
an active remedy	درمان کاری
active zone of well	حوزهای که چاه را تغذیه میکند
an active remedy	چاره موثر
active sonar	رادار دریایی فعال
active sonar	سونار فعال
active program	برنامه فعال
active program	برنامه دائر
active rope	طناب اصلی کوهنوردی
active site	محل فعال
active site	موضع فعال
active sodomy	بچه بازی
active sodomy	لواط
active status	خط مشی فعال توپخانه
active zone of well	حوزه فعال چاه
an active debt	بدهی با ربح
active sodomy	لواطه
an active man	مرد ساعی
optically active	فعال نوری
active army	ارتش کادر
active army	ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active avoidance	اجتناب فعال
active balance	مانده فعال
active balance	موازنه مثبت
active balance	مانده مثبت
the active voice	فعل معلوم
active capacity	گنجایش مفید
active storage	گنجایش مفید
active area	ناحیه فعال
active analysis	تحلیل فعال
radio active	رادیواکتیو
active a ccount	حساب متحرک یا جاری
active absorption	جذب فعال
radio active	دارای تشعشع اتمی
verb active	فعل متعدی
active aircraft	هواپیمای فعال
active aircraft	هواپیمای درگیر در رزم
the active voice	معلوم
active algolagnia	ازارگری جنسی
active carbon	کربن فعال
active cell	سلول فعال
active cell	سل فعال
active database	پایگاه دادههای فعال
active defense	پدافند عامل
active defense	دفاع عامل
active force	نیروی فعال
active service	خدمت کادرثابت
active service	خدمت زیر پرچم
active device	دستگاه فعال
active current	شدت موثر
active conductor	سیم برق دار
verb active	فعل معلوم
pro-active	گرایش به ایجاد وقایع
an active man	مرد کاری
active cell	خانه کاری
active center	مرکز فعال
active tracking	مولدردیاب
politically active	از لحاظ سیاسی پرتحرک
active centers	مراکز فعال
active component	مولفه موثر
active device	دستگاه کنشی
the active powers of the mind	قوای عامله متحر
active fiscal policy	سیاست مالی فعال
active federal service	خدمت کادر
active federal service	قسمت کادر
active fiscal policy	منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active homing guidance	هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
active labor force	نیروی کار فعال
active participial abjective	صفت اسم فاعلی
active participial abjective	اسم فاعلی که بطورصفات بکار رود
active earth pressure	رانش کاری خاک
active earth pressure	رانش محرک خاک
active air defense	پدافند عامل هوایی
active earth pressure	رانش موثر خاک
active acoustic torpedo	اژدر صوتی عامل
active duty for training	اموزش زیر پرچم
active earth pressure	فشار عامل خاک
command active sonobuoy system	وسیله اکتشاف زیردریایی
of the surface	در صورت فاهر از بیرون
of the surface	درفاهر
of the surface	جلادادن
on the surface	در فاهر
on the surface	جلادادن
surface zero	نقطه صفرترکش اتمی زمینی
surface zero	نقطه صفر زمین
surface course	لایه رویی
on the surface	درصورت فاهر از بیرون
on the surface	فاهری نمادادن رودادن
of the surface	فاهری نمادادن رودادن
surface	فاهر
surface	پوشش
surface	صاف کردن صیقلی کردن
surface	رویه دادن
surface	سطحی جلادادن
surface	سطحی
surface	نما بیرون
surface	تسطیح کردن بالاامدن
surface	نما دادن روامدن
surface to surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface	رویه
surface	سطح
surface	پوشش شوسه سطح
surface	بیرون نما
surface	فاهری
surface	صاف کردن
surface	رویه فاهر
surface treatment	عملیات سطح رویه
surface treatment	روکش سطحی
surface targets	هدفهای روی سطح اب