English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
Other Matches
short circuit اتصالی
short circuit اتصالی مدار
short circuit اتصال برق
short circuit اتصال پیداکردن
short circuit اتصالی شدن دو سیم برق اتصال کوتاه
short circuit اتصال کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
short circuit کوته مداری
internal short circuit کوتهمداری داخلی
instantaneous short circuit current جریان اتصال کوتاه لحظهای
instantaneous short circuit current جریان اتصال کوتاه ضربهای
initial alternating short circuit curren جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
phase to phase short circuit اتصال فاز به فاز
phase to phase short circuit اتصال فاز
phase to phase short circuit اتصال کوتاه فاز به فاز
sustained نگهداشتن
sustained تحمل کردن
sustained تقویت کردن
sustained تند
sustained ثابت
sustained حمایت کردن از
sustained متحمل شدن
self sustained تایید شده نفس
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
self sustained موردپشتیبانی نفس
self sustained تحمیل شده بنفس
sustained yield بازده مستمر
sustained fire اتش مداوم
sustained fire اتش پایدار یادائمی
sustained fire تیر مداوم
sustained illumination روشنایی مداوم
sustained illumination روشنایی پایدار
sustained rate نواخت مداوم
sustained speed سرعت دائمی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
sustained load بار طویل المدت
sustained yield بازده پیوسته
Unrelenting(sustained) efforts. تلاشهای پیگیرانه
very short برد خیلی کوتاه
very short شعاع عمل خیلی کم
short-changes گوشبری کردن
short-changes کلاهبرداری کردن
short-changes کش رفتن
short-changes حق کشی کردن
short-changes کمتر پول دادن
short-changes مغبون کردن
short طولانی نه
short تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
short بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short مودم ارسال داده روی مسافت کوتاه
in short خلاصه
in short مختصرا
it was nothing short of کم از.....نبود
short <adj.> خلاصه
short <adj.> مختصر
short <adj.> کوتاه
for short برای رعایت اختصار
short course مسابقه شنا به مسافت 52 وحداکثر 05 متر
nothing short of عینا همان
i took him up short بی مقدمه جلو او را گرفتم
short of <idiom> کمبودچیزی
to come short قاصر امدن
come short قاصر امدن
it was nothing short of پای کمی از.......نداشت
short کوتاه مدت
something short عرق
short کوتاه خوردن گلوله
short ندرتا
short بی مقدمه پیش از وقت
short یکمرتبه
short شلوار کوتاه تنکه
short خلاصه
short غیرکافی
short کمتر
short کسردار
short کوچک باقی دار
short مختصر
short کوتاه
short of غیراز
short of جز
something short نوشابه تند
short قاصر
short کوتاه کردن
short اتصالی پیداکردن
short پایین تر
short ناقص
short کسری داشتن
short نزدیک تور
short تک تیر کسری
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short مدار قطع شده
short توپ بی هدف
circuit پیست اسبدوانی
circuit پیست اتومبیلرانی
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
circuit حوزه قضائی
circuit مدار جریان
circuit اتصال الکتریکی
circuit مسیر گردش
circuit وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
circuit جریان الکتریکی
circuit دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuit اتحادیه کنفرانس
circuit مدار
circuit جریان حوزه
circuit گردش
circuit دوره
circuit مسیر
circuit احاطه کردن
circuit اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuit و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuit مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuit دایره
not circuit مدار نقض
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuit مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuit وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuit ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
not circuit مدار نفی
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
or circuit مدار OR
circuit طرح گرافیکی یک مدار
short sighted کوته نظر
short swing پیچهای با شعاع کم
short winded کم نفس
short temper کم حوصلگی
fall short قاصر امدن
short winded از نفس افتاده
short sighted نزدیک بین
short supply اماد کم یاب
short sighted کوته بین
short sighted ناشی از کوته نظری
short wheel خودرو شاسی کوتاه
short weigt سنگ کم
short ski اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
short wind تنگه نفس
short splice پیوند کوتاه
short winded دارای تنگی نفس
short stay لنگر طول کوتاه
short supply اماد کمبود دار
short term حداقل مدت تنبیه و زندانی
short tempered از جا در رفته
short time کوتاه مدت
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
heave short کوتاه کردن زنجیر
he is short of hands کارگر کافی ندارد
short title عنوان کوتاه شده
short title عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
short title فهرست عناوین قانون
short ton تن کوچک
short tour ماموریت کوتاه مدت
short tour انتقال کوتاه مدت
short weight سنگ کم
short thrust نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
hot short شکسته گرم
in a short time در مدت کمی
in a short time در یک مدت کوتاهی
in a short time در اندک زمانی
short notice بلافاصله
short tempered عصبانی
short tempered زودرنج
short term کوتاه مدت
short term مختصر
short term دوره کوتاه
short weight وزنه کم
short sight نزدیک بینی کوتاه نظری
red short ترک سرخ
odd come short زیادی باقی مانده
short circuiting میان بر زدن
short clay خاک کم مایه
short clay خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
short clothes جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
short coats جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
short sight نزدیک بین کوته نظر
short covering پیش خرید
short covering خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
short credit اعتبار کوتاه مدت
short division تقسیم باختصار
short drop دراپ کوتاه
short game ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
short iron چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
short leg توپگیر بین دو میله کریکت
of short continuance کم دوام
of short continuance زود گذر
red short شکسته سرخ
sell short پیش فروش کردن
run short کم امدن
run short کم اوردن
sale short پیش فروش کردن
sale short معامله سلف کردن
short bill برات کم مدت
short bills سفته یا برات کوتاه مدت
short blast بوق کوتاه
short blast اژیر کوتاه ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com