Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
Other Matches
swing
جنبانیدن
swing
چرخ دادن چرخ تاب
swing
نوسان
swing
جنبش
swing
قطردوران قطر گردش
swing saw
اره کانهای نوسان دار
swing up
درحال تاب خوردن
let it have its swing
بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing up
بدن راازمیله بالاکشیدن
swing
تاب دادن
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
نوسان کردن
swing
تاب خوردن
swing
چرخیدن
swing
تاب نوسان
swing
اهتزاز
swing
اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing
اونگان شدن یا کردن
swing
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing
پیچیدن موازی اسکیها
swing bowler
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
swing bridge
پل گردان
swing bridge
پل نوسان دار
swing basket
سبد ابکشی
swing bucket
جراثقال گردان
swing bucket
جراثقال نوسان دار
swing from one's heels
ضربههای قدرتی
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
boom swing
حیطه نوسان
boom swing
ناحیه لرزش
compass swing
قطب نما انحراف طولی قطب نما
downward swing
نوسان رو به پایین
frequency swing
انحراف فرکانس
giant swing
تاب بلند
giant swing
افتاب یا مهتاب
hip swing
چرخ جلو روی پارالل
short swing
پیچهای با شعاع کم
compass swing
چرخش خط محوری
swing gates
دریچههای گردان
back swing
نوسان به عقب
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
swing doors
در گردان
swing door
در گردان
to make somebody swing
کسی را دار زدن
[اصطلاح روزمره]
to make somebody swing
بدار آویختن کسی
[اصطلاح روزمره]
swing voter
فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
forward swing
تاباولیه
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
upward swing
نوسان به سمت بالا
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead
اززیر کار در رفتن
swing half turn
تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
center swing bridge
پل میانگرد
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
There is not room no swing a cat .
<proverb>
گربه را مجال گذز نیست .
german giant swing
افتاب شکسته
grid voltage swing
تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
To shake ( swing , roll) ones hips .
قر دادن
bell
ناقوس
The bell goes at 9 .
ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
bell
زنگ زنگوله
bell
زنگ اویختن به
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
bell 0
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
bell
زنگ
bell a
شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
bell bottoms
شلواردمپاگشاد
bell brace
دکمهسکوت
bell roof
سقفناقوسی
alarm bell
خطر
bell push
دکمهزنگدرخانه
bell book
دفتر موتورخانه
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
bell lap
اخرین دور مسابقه
bell glass
مردنگی
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bell crank
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
bell conveyor
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
to bell the cat
زین برگرگ نهادن
bell-bottomed
شلوارپاچهگشاد
bell-ringing
بهصدادرآوردنناقوسکلیسا
bell-tower
برج بلند
bell-roof
بام شیپوری
bell-metal
مفرغ
bell-flower
حلقه گل
bell-gable
ناقوس خانه
bell-cote
ناقوس خانه
bell-chamber
[اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
bell-cast
[لبه ی برجسته بام]
bell-conopy
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
bell-cage
[ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
bell-arch
قوس منحنی
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
alarm bell
زنگ
bell wether
سردسته
The name rings at bell.
لین اسم به گوشم آشناست
bell metal
مفرغ
blue bell
گزارش بدرفتاری
glss bell
مردنگی
bell wether
پیش اهنگ گله گوسفندزنگوله دار
hare bell
سنبل کوهی
heath bell
گل خلنگ
lutine bell
زنگ کشتی لوتین
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
muzzle bell
شعله پوش شیپوری
muzzle bell
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
magneto bell
زنگ اخبار جریان متناوب
bell wether
پیش اهنگ
diving bell
الت غواصی
door bell
زنگ درخانه
blue bell
گزارش جنایت
dumb bell
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
electric bell
زنگ اخبار
bell's palsy
فلج بل
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
bell wire
سیم زنگ اخبار
passing bell
ناقوس مرگ
passing bell
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
bell metal
ترکیب مس و قلع
bell tower
برج ناقوس
bell tent
چادر قلندری
bell socket
تبدیلی
swimming bell
اندام شنا
sleigh bell
زنگوله سورتمه
silver bell
درخت لعل
bell transformer
ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell mouthed
دهن گشاد
pull the bell
ریسمان زنگ رابکشید
pull the bell
زنگ را بزنید
bell shaped curve
منحنی زنگوله شکل
bell magendie law
قانون بل- ماژندی
Bell compatible modem
مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
bell ringing transformer
مبدل زنگ اخبار
bell shaped magnet
اهنربای زنگ شتری
single stroke bell
زنگ تک ضربه
give the bell a ring
زنگ رابرنید
Somebody is ringing the door bell.
یکنفر دارد زنگ دررامی زند
i heard the bell ring
زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
bell adjustment inventory
پرسشنامه سازگاری بل
bell and hopper arrangement
ترتیب قیف و مخروط
level crossing bell
زنگخطعبور
bell type distributing gear
زنگ کوره بلند
The child of ones old age is a bell hung from ones.
<proverb>
بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
bell type annealing furnace
کوره التهابی نوع مسدود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com