English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
swing bridge پل گردان
swing bridge پل نوسان دار
Search result with all words
center swing bridge پل میانگرد
Other Matches
swing اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing قطردوران قطر گردش
swing تاب نوسان
swing چرخیدن
swing تاب خوردن
swing اونگان شدن یا کردن
swing جنبانیدن
swing هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing پیچیدن موازی اسکیها
swing نوسان کردن
swing تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing تاب دادن
let it have its swing بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing چرخ دادن چرخ تاب
swing up بدن راازمیله بالاکشیدن
swing up درحال تاب خوردن
swing جنبش
swing اهتزاز
swing نوسان
swing ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing saw اره کانهای نوسان دار
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
swing voter فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
compass swing قطب نما انحراف طولی قطب نما
boom swing ناحیه لرزش
boom swing حیطه نوسان
giant swing افتاب یا مهتاب
hip swing چرخ جلو روی پارالل
to swing the lead اززیر کار در رفتن
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing نوسان به سمت بالا
giant swing تاب بلند
forward swing تاباولیه
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
swing bowler توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
short swing پیچهای با شعاع کم
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing basket سبد ابکشی
swing bucket جراثقال گردان
swing bucket جراثقال نوسان دار
downward swing نوسان رو به پایین
swing from one's heels ضربههای قدرتی
swing gates دریچههای گردان
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
compass swing چرخش خط محوری
frequency swing انحراف فرکانس
swing door در گردان
to make somebody swing کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
to make somebody swing بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
back swing نوسان به عقب
swing doors در گردان
There is not room no swing a cat . <proverb> گربه را مجال گذز نیست .
grid voltage swing تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
swing frame grinder دستگاه سنگ زنی نوسان دار
swing half turn تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
the work is in full swing کاربخوبی جریان دارد
german giant swing افتاب شکسته
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge پل
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge برامدگی بینی
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge بازی ورق
bridge پل ساختن
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge پل فرماندهی
bridge compassplatform : syn
bridge جسر
bridge پل زدن
bridge اتصال دادن
lever bridge پل باز شو
lever bridge پل بالا رو
movable bridge پل متحرک
measuring bridge پل اندازه گیری
maxwell m l bridge پل ماکسول
lifting bridge پل بالارو
loading bridge پل بارگیری
maxwell bridge پل اندازه گیری ماکسول
salt bridge پل نمک
magnetic bridge پل رلوکتانس
signal bridge پل مخابره ناو
signal bridge پل مخابرات ناو
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
movable bridge پل بازشو
navigating bridge پل ناوبری
skew bridge پل کج
ribbon bridge پل تاشونده
rise of a bridge خیز طاق پل
railway bridge پل راه اهن
road bridge پل راه
road bridge راه پل
ribbon bridge پل کرکرهای
railroad bridge پل راه اهن
pontoon bridge پل موقت
pontoon bridge پل شناور قایقی
oxygen bridge پل اکسیژنی
road bridge پل خیابان
operating bridge پل کارگاهی
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
magnetic bridge پل مغناطیسی
slab bridge پل دالو
arch bridge پلقوسدار
bass bridge پایهباس
beam bridge پلمیلهای
bridge of nose برآمدگیبینی
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
lift bridge پلبالارو
portal bridge پلدروازهای
through arch bridge پلکمانسراسری
transporter bridge پلانتقال
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
lattic-bridge پل نرده ای
lattic-bridge تیر حمال مشبک
wien bridge پل وین
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
slab bridge پل تاوه
spar bridge پل الواری
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
treble bridge پلصدایزیر
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
the instability of a bridge نا استواری پل
the pier of a bridge پایه پل
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
treadway bridge پل دوخطه
trestle bridge پل پایه خرپایی
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
truss bridge پل با تیر مشبک
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل اسکلت فلزی
weatstone bridge پل ویتستن
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
draw bridge پل کششی
cantilever bridge پل قپانی
cantilever bridge پل معلق
canal bridge پل کیالی
canal bridge پل کانال
bridge shoe زیره پل
bridge shoe پاشنه
bridge shoe پاشنه پل
bridge seat پاشنه پل
bridge seat تکیه گاه
bridge rectifier یکسوکننده بریج
bridge rectifier یکسو کننده پلوار
cantilever bridge ستون پل
cantilever bridge پایه پل
deck of a bridge کف پل
deck of a bridge صفحه پل
decade bridge پل دهگانه
conductivity bridge پل برق رسانایی
clapper bridge پل سنگی
chain bridge پل معلق
chain bridge پل زنجیری
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge پل کنسول
cantilever bridge پل طرهای
cantilever bridge پل بازودار
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge pier پایه پل
bascule bridge پل باسکولی
bascule bridge پل قپانی
bascule bridge پل متحرک
bailey bridge پل متحرک وموقتی
asses bridge قضیه حماریه
arched bridge پل قوسی
arched bridge پل کمانهای
suspension bridge پل اویزان
bascule bridge پل بازشو
bascule bridge پل بازشونده
bridge escape فرار از پل
bridge deck بدنه پل
bridge circuit مدار پلوار
suspension bridge پل معلق
bridge carriageway شوسه پل
bridge building پل سازی
bridge head سر پل ساحلی
bridge head سر پل
bascule bridge پل اهرمی
bascule bridge پل متحرک باسکولی
bridge assembly برآمدگیسیمها
inductance bridge پل اندوکتیویته
pedestrian bridge پل پیاده رو
irish bridge اب نما
foot bridge پل پیاده رو
flying bridge پل هوایی
flying bridge پل شناور
gap bridge گلویی ماشین تراش
girder bridge پل بیلی متوسط
highway bridge راپل
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com